دلم می خواهد با تو حرف بزنم ... جسمت را کار ندارم ... صدایت بیاید کافی است ... هی من سوال کنم هی تو جواب بدی ... ! با هم بحث کنیم ... ! من بگم اونجوری شد ... اینجوری شد ... تو نظر بدی ... ! تو بگی اون کارو کردم ... این کارو کردم ... من بگم چرا خب ... چهجوری ... انقد باهم حرف بزنیم که من خالی شم ... ! ولی می نمی شود ... نمی شود مکالمه وار با تو حرف بزنم ... ! می گویند تو خدایی ... با خدا که نمی شود بحث کرد ... ! حرفم ام با دلم می خواهد شروع شد ... : دل معمولا چرت می خواهد ... ! خدارا در حد انسان کوچک کرده ام ... ! چرت تر می شود ... ! بهتر است بگویم بر خلاف همیشه دلم می خواهد با یکی حرف بزنم ...دلم می خواهد تلفن زنگ بزند ... یکی از آدم هایی که با او راحتم پشت تلفن باشد ... ! با هم صحبت کنیم زیاد ... ! تو سر و کله هم بزنیم تا من از این حالت در بیام ! خدایا کمکم کن ... ! همه را کمک کن ... ! من را هم بعد از ان ها ... !
۲۹ مهر ۹۱ ، ۱۴:۲۶