به نام خدا ... هفتمین ماه از پنجمین سالِ آخرین دهه ی هزارو سیصد هجری شمسی هم رو به پایان دارد.ماه مهر رو به پایان است ... ماهی که اولین روزهای حضورمان در دانشگاه در ان سپری شد ... نمی دانم چه طور می گذرد که احساس من می گوید چند سالی طول کشید همین یک ماه ... نمی دونم که چه گونه است ... شاید توقعات من کمی بالاست ... شاید من بد عادت شدم ... نمی دانم ... اینجا زمان دیر می گذرد ... تقریبا نمی گذرد ... شاید بخاطر این که بخشی از من اینجا حضور ندارد ... شاید بخاطر این که من بدون انها عادت ندارم ...اصلا حس خوبی ندارد ... وارد کلاسی شوی که هیچ ابولبشری را در آن نمی شناسی ... نسبت به آن خانه ای که از صبح تا شب رفقایت کنارت بودند اینجا بوی غربت می دهد ... اینجا در و دیوار هم مثل همیشه نیست ... نمازخانه ... راهرووو ... سلف !!!! :(( :)) هیچ چیز عادی نیست .... حداقل فعلا ... شکر خداوند تبارک و تعالی را ... geteditorinit("http://mihanblog.com/public","data[content1_html]",458579,1,750,350,0,0,"content1_html")