دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

۱ مطلب در مهر ۱۳۹۶ ثبت شده است

کتابی است با نام " خدا بود و دگر هیچ نبود " که دست نوشته های شهید چمران را داراست. مترو باعث شد مرا تا بخوانمش ... 1 سپتامبر 1961 من مسئولیت تام دارم که در مقابل شداید و بلایا بایستم، تمام ناراحتى ها را تحمل کنم، رنج ها را بپذیرم، چون شمع بسوزم و راه را براى دیگران روشن کنم، به مردگان روح بدمم. تشنگان حق و حقیقت را سیراب کنم. اى خداى بزرگ، من این مسئولیت تاریخى را در مقابل تو به گرده گرفته ام و تنها تویى که ناظر اعمال منى و فقط تویى که به او پناه مى جویم و تقاضاى کمک مى کنم.اى خدا، من باید از نظر علم از همه برتر باشم تا مبادا که دشمنان مرا از این راه طعنه زنند. باید به آن سنگ دلانى که علم را بهانه کرده و به دیگران فخر مى فروشند ثابت کنم که خاک پاى من هم نخواهند شد. باید همه آن تیره دلان مغرور و متکبر را به زانو در آورم، آن گاه خود خاضع ترین و افتاده ترین فرد روى زمین باشم.  اى خداى بزرگ، این ها که از تو مى خواهم چیزهائیست که فقط مى خواهم در راه تو به کار اندازم و تو خوب مى دانى که استعداد آن را داشته ام. از تو مى خواهم مرا توفیق دهى که کارهایم ثمربخش شود و در مقابل خسان سرافکنده نشوم.  من باید بیش تر کار کنم، از هوى و هوس بپرهیزم، قواى خود را بیش تر متمرکز کنم و از تو نیز اى خداى بزرگ مى خواهم که مرا بیش تر کمک کنى. تو اى خداى من، مى دانى که جز راه تو و کمال و جمال تو آرزویى ندارم، آن چه مى خواهم آن چیزى است که تو دستور داده اى و مى دانى که عزت و ذلت به دست توست و مى دانم که بى تو هیچ ام و خالصانه از تو تقاضاى کمک و دستگیرى دارم
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۶ ، ۱۹:۳۳
امیر.ن