بسم او این پست صرفا برای تخلی مغز و سیاه کردن چرک نویس است و هیچ گونه قصد و غرضی من باب به تحریر در آوردن آن ندارممی خواهم ازاین روزهای دکترمان بگویم کمی ... و قبل از شروع، باید کمی هم ارجاع تان بدم به عنوان مطلب امپراطوری آق دکتر ... این روزها و شاید با بیانی دقیقتر این ماه ها، دکتر در حال تشکیل و تقویت امپراطوری است امپراطوری ای که شاهش -منطقا- خودش است و دورو بری هایش دربار را می سازند...آن اوایل کار، وزیر زمان و مقرب ترین ب شاه را چشمان رعیتی من، کسی جز علی خان وزیر السلطنه نمی دید و کما فی السابق چنان است و پر واضح ک این شاه و وزیر تنها با این همه تقرب به یکدیگر چنین امپراطوری را می توانستند نهادن ... البته شایسته است به میان آوردن این سخن ک این علیک وزیر ب میل و رغبت خود چنین جایگاه کسب کرده و مانند دیگر درباریان مجذوب و مقهور مهربانی آشکارا پنهان دکتر شاه گشته است . و هیچ کس را شبهت نیست ک اساس و پایه ی امپراطوری ایشان بر همین تلطف و نرم خویی ملوکانه استوار است ... این نیک سیرت و یا حتی صورتی ی دکتر در ابتدا در بین اطرافیان او و هم کیشان ش ملموس بود. اما ب گردش روزگار در اقصی نقاط دلها پخش شده و مورد قبول و بعضا ستایش هم قرار گرفت ... تا آن حد ک روزی در همین علامه ی خودمان به چشم گوش چشیدم ک مریدی از دیار دور می گفت : ب سان فرشتگان است او ... و از نشانه های نفوذ خارق العاده ی وی در ضمایر وجودی انسان ها می توان از حضورش در برق چشمان معلمین اشاره کرد و رازهایی که نمی بایست مرا نبشتن ...گر از من پرسیده شود چگونه ، چنان لب ب سخن می گشایم ک بنظر او بادی امر درتجربیستان علم حکومت به اهتزاز در آورد و بر مرکب قدرت نشست اما همگان دانا هستند وجود دلدادگانی قوی و قدر در ریاضی سراها را که ب فرمانده های دکتر منسوب اند. این دکتر بسی با صلابت و هیبت خود را در تمامی جوانب امور زندگی مرتفع نمود ک با هیچ اغراق می توان گفت در آن تجربیستان رعایا خود او را شاه نامیده و به پیروی ازو برخاستند. چرا ک مصلحت کار در این دیده بودند ... شایان ذکر است ک سرعت گسترش امپراطوری دکتر با عبور لحظه ها رقابتی بس دشوار دارد و هم اکنون ادیبانی چون م.ع.ا.د ، ا.م ، ع.و ... را شامل می شود.
۲۹ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۱۵