دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

۲ مطلب در دی ۱۳۹۹ ثبت شده است

من خنده زنم بر دل
دل خنده زند بر من
اینجاست که می‌خندد
دیوانه به دیوانه...



یاران، بالی به بسملم باید داد
آبی به غبارِ حاصلم باید داد
از معنی‌ بیدلی اگر آگاه‌اید
من بابِ ترحّم‌ام، دلم باید داد

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۹ ، ۰۱:۱۲
امیر.ن

خراب حالی ما لشکری نمی‌خواهد. بس است آمدن و رفتن نفس ما را

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۹ ، ۰۹:۰۸
امیر.ن