دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

۷ مطلب در آبان ۱۳۹۷ ثبت شده است

رفتم داخل دفتر پیش دانشگاهی؛

اقای قنبری دوره نوزده نشسته بودن و اقای تقی زاده دوره بیست ... 

داااغ دلم تازه شد!

کااااش ندیده بودم شان ... کااااش نرفته بودم اصلاً !


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۷ ، ۰۸:۳۷
امیر.ن

فضای اسفناکی است. 

بوی تعفن می آید.

به مثال آبی راکد. 

به مثال مدعی بی عمل. 

به مثال من.

مگر داریم اصلا ؟ عالم ب خود ندیده شیعه ای چنین. 

امشب در جلسه ی استاد، موضوع "درس آموزی از سیره ی امام حسن عسکری  (ع)" بود و مهر تائیدی شد بر نالایقی های من. 

یا جایی نگو مرید و شیعه ی مولایم یا ک جریانی در خود ایجاد کن تا از این رکود تعفن برانگیز خارج شوی.

حرف از رندان تشنه لب و ولی شناسان هم نزن؛ لطفا.




پ.ن: خدایا! کمک.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۷ ، ۰۲:۱۵
امیر.ن

=))

خوابشو دیدم.

 بعد تازه توی خوابم بهم گفت ک خوابتو دیدم.

 منم چون خوابشو دیده بودن بهش گفتم اتغاقا منم خوابتو دیدم. 

برگ هامون ریزان شد از خواب دیدن هامون. [ قیافه ی متعجب اش رو هنوز در ذهن دارم] 

بعد من ک از خواب بیدار شدم و فهمیدم خودمم خواب بودم، دوباره برگام ریخت... :)) :(( 

این حجم از رددادگی بی سابقه بوده ... 



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۷ ، ۱۰:۲۷
امیر.ن

نمی دانم تکنولوژی را باید قدر دانست یا سرزنش کرد... 

اگر نبود؛ خیلی از این اتفاقات را تجربه نمی کردیم و خیلی دیگر از این صحنه هارا ب فراموشی می سپردیم ... 

حالا ک هست؛ یادش را همیشه کنار خودت می بینی و حس می کنی اما تعارف ک نداریم، یادش مهم تر تر است یا خودش؟ 

حالا هزاری هم یاد یار او باشی، چ فایده کند؟ 

اصلا یاد او چون از خود او سرچشمه گرفته تسکین می دهد و اگر به او منجر شود مطلوب است والًا ک حکماً مثل خاراندن زخم است. 

بازهم نمی دانم؛ تکنولوژی را باید قدر دانست یا سرزش کرد؟

این هارا گفتم ک این را ثبت کنم:

حالا بزرگ شده برای خودش ... مردی شده 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۷ ، ۱۵:۰۲
امیر.ن

از برکات دیگر سفرمان این بیت است ... که شعر کامل اش را در انتهای متن می آورم.

رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس 

گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت 

خاصه که در این سفر سخت درگیر لغتی شدم که بنظر می رسد رموز پنهانی را درون خود دارد. 

حق 

رموزی که به همین راحتی بدست نمی آیند ولی ردپای خود را در تک تک لحظات زندگی مان می گذارد. 

علی و مع الحق والحق مع علی 

رابطه ی ائمه اطهار و حق

رابطه ی حسین و حق 

کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا 



زان یار دلنوازم شکریست با شکایت

گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت

بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم

یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت

رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس

گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا

سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت

چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی

جانا روا نباشد خونریز را حمایت

در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود

از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت

از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود

زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت

ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم

یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت

این راه را نهایت صورت کجا توان بست

کش صد هزار منزل بیش است در بدایت

هر چند بردی آبم روی از درت نتابم

جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت

عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ

قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۷ ، ۰۱:۵۰
امیر.ن

ایران _عراق_سوریه_فرانسه

کار مشترک ارائه شده.

تا بعد ... 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۷ ، ۰۱:۵۷
امیر.ن

یک فرد، یک گروه، یک تیم، یک ارگان و یا حتی یک ستادی باید باشد تا این را به من نوجواان بفهماند. تاکید می کنم به من نوجوان. اصلا کاری به فلان رفیق شفیق ام ندارم. اصلا کاری به بچه های دانشگاه هم ندارم. اصلا به هیچ یک از این جوان هایی که هر روز دز کوچه و خیابان می بینم کاری ندارم. فقط له خودم کار دارم؛ که نکناد یک روزی این مرز زا گم کنم. 

اقبال لاهوری از جانب ایجاز و اختصار چنین می گوید:

هردو به منزلی روان

هر دو امیر کاروان

عقل به حیله می برد

عشق بَرَد کشان کشان


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۷ ، ۱۵:۵۶
امیر.ن