دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۸ ثبت شده است

مژگان به کارخانهٔ حیرت گشوده‌ایم
در دست ما کلید در باز داده‌اند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۸ ، ۲۰:۰۷
امیر.ن