دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

۲ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

به نام خدا ... هفتمین ماه از پنجمین سالِ آخرین دهه ی هزارو سیصد هجری شمسی هم رو به پایان دارد.ماه مهر رو به پایان است ... ماهی که اولین روزهای حضورمان در دانشگاه در ان سپری شد ... نمی دانم چه طور می گذرد که احساس من می گوید چند سالی طول کشید همین یک ماه ... نمی دونم که چه گونه است ... شاید توقعات من کمی بالاست ... شاید من بد عادت شدم ... نمی دانم ... اینجا زمان دیر می گذرد ... تقریبا نمی گذرد ... شاید بخاطر این که بخشی از من اینجا حضور ندارد ... شاید بخاطر این که من بدون انها عادت ندارم ...اصلا حس خوبی ندارد ... وارد کلاسی شوی که هیچ ابولبشری را در آن نمی شناسی ... نسبت به آن خانه ای که از صبح تا شب رفقایت کنارت بودند اینجا بوی غربت می دهد ... اینجا در و دیوار  هم مثل همیشه نیست ... نمازخانه ... راهرووو ... سلف !!!! :(( :)) هیچ چیز عادی نیست .... حداقل فعلا ... شکر خداوند تبارک و تعالی را ... geteditorinit("http://mihanblog.com/public","data[content1_html]",458579,1,750,350,0,0,"content1_html")
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۵ ، ۱۷:۴۵
امیر.ن
نوشته شده ... ثبت شده که اقا صورتش را به صورت پسرش رسانید..متوجه شدی ک چطور پدر با پسر مواجه شد؟ صورتش را ب صورتش چسباند.... ..نه نفهمیدی ... او صورتش را به صورت رسانید.... .. بازهم نفهمیدید چه شد ...  اقا صورتش را ب صورت جوانش نزدیک کرد... مقتل جزئیات را دقیق می نویسد ها ... شما اگر بخواهید کسی را در اغوش بگیرید ... بلندش می کنید ... در بغل می گیریدش اما ... اما ... هرکس و هر گروه منطقی دارد، یعنی طرز تفکری دارد؛ هرکس پیش خود معیارها و مقیاسها دارد و با آن معیارها و مقیاسها درباره ی کارها و بایدها و نبایدها قضاوت می کند. شهید منطق ویژه ای دارد. منطق شهید را با منطق افراد معمولی نمی شود سنجید. شهید را نمی شود در منطق افراد معمولی گنجاند؛ منطق او بالاتر است، منطقی است آمیخته با منطق عشق از یک طرف، و منطق اصلاح و مصلح از طرف دیگر. یعنی دو منطق را اگر با یکدیگر ترکیب کنید: منطق یک مصلح دلسوخته برای اجتماع خودش و منطق یک عارف عاشق لقای پروردگار خودش، و به تعبیر دیگر اگر شور یک عارف عاشق پروردگار را با منطق یک نفر مصلح با همدیگر ترکیب بکنید از آنها منطق شهید درمی آید. شاید این تعبیر هم نارسا باشد. لهذا می بینیم وقتی که اباعبداللّه علیه السلام می خواهد به طرف کوفه بیاید، عقلای قوم ایشان را منع می کنند، می گویند آقا این کار منطقی نیست، و راست هم می گفتند، منطقی نبود؛ با منطق آنها که منطق یک انسان عادی معمولی است که بر محور مصالح و منافع خودش فکر می کند و منطق منفعت و منطق سیاست است، آمدن اباعبداللّه منطقی نبود. امام حسین یک منطق بالاتری دارد، منطق او منطق شهید است؛ منطق شهید مافوق منطق افراد عادی است.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۵ ، ۰۶:۳۹
امیر.ن