دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

خدارا چ دیده ای 

شاید روزی رسید ک کمی بیشتر‌تر در آسمان بمانیم و کمی دورتر‌تر فرود بیاییم.

ببینیم اش روزی...


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۷ ، ۲۳:۲۴
امیر.ن

صحنه اول 

والا مایی که از 6 جهتمون لوله های آب گرم شوفاژ رد میشه و تمام در و پنجره هامون صد جداره است؛ چه می فهمیم سرما یعنی چی؟ 

تو خونه ک با تیشرت و نهایت سویشرت می چرخیم... 

بیرونم که اگ چرم گوساله ی اسرائیلی تنمون نباشه، پشم گوسفند استرالیایی تنمونه. 

ما با این شرایط سرما می فهمیم؟ درکی داریم ازش؟

خونه گرم و نرم، ماشین همینطور، مدرسه و دانشگاه و محل کار هم. حالا تو هی بیا از سرمای جان سوز این روزهای زمستان برای ما تعریف کن. ما اصلاً درکی نداریم از این حالت ها.

ما جان سوز نمی دانیم یعنی چه ... 

اصلاً وقتی می گویی سرمای جان سوز، نیمی از ما فکر می کنیم آرایه ای ادبی به کار بردی. سرما  مگر موجب یخ زدن نبود ؟ سرما که نمی سوزاند. 

ما طاقت فرسا نمی دانیم یعنی چه ...

از من می پرسی؛ من که می گویم ما اصلاً طاقتی نداریم که بخواهد فرسایش پیدا کند.طاقت ما نهایتِ نهایت در حد رفتن توی بالکنه.

اونم تازه اگه سرما نخوریم و شش شبانه روز نیوفتیم گوشه ی خونه بعدش. 

خلاصه وقتی می گی سرما، ما به اوون کاپشن قشنگِ و پُلیوِر تنگِ فکر می کنیم تهِ تهِ اش.



صحنه دوم 


والا مایی که از 6 جهتمون سوز و سرما می زنه و هیچ چهار دیواری ای نداریم که بریم توش؛ چه می فهمیم گرما یعنی چی؟ 

گفتم که خونه ای به اون صورت نداریم، یه زیر پله ای، انباری ای، یه جایی که نمیریم معمولاً پیدا میشه واسمون.

آتیش درست می کنیم کلاً. هم راحته هم بی دردسر. چوب می خواد دیگه فقط. یه قوطی حلبی هم تو بازار پیدا می کنیم همیشه.

یه خرده بدیش شبا ست. نکه بیدار نیستیم بهش برسیم، خامو میشه. چوب هام درس درمون نیستن اکثرن لامصبا. 

ما با این شرایط گرما می فهمیم؟ درکی داریم ازش؟

ببین، کلاً از شهریور به اون ور سرد میشه دیگه. ما که همش تو کوچه خیابونیم قشنگ می فهمیم چی شده. سختی شم تا برف اولِ، برف اول که زد دیگه عادت می کنیم. هر از گاهی از این باد سگیا می زنه، اونارو دیگه باید با خود حضرت ابالفضل طی کنی. اتفاقا یکی دو سال پیش بچه های محل پایین، یکی دو تاشون تو همین سوز و سرما رفتن. بی کس بودن، بی کس تر از من.

هرسال شانس بیاریم، خوووب بگردیم، تیز و بز عمل کنیم؛ یه کاپشنی، بافتنی ای چیزی نسیبمون بشه سر زمستون... وگرنه باید صد تا لباس رو صد روز تنمون نگه داریم. 

جای گرم و نرم که، اره بابا ... تجربه شو داشتیم. این کاسبای محل، مغازه هاشون بد گرمه دهن سرویسا... مشتری بیاد بره من همون دم در گرما رو می قاپم. (با خنده ی شیطنت آمیز) نرمی رم که فقط می بینیم دیگه.
آها، مسجدم رامون بدن خوب گرمه... قربونه کرم اش برم.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۷ ، ۲۳:۱۸
امیر.ن

بسم الله الرحمن الرحیم 


عَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ 

وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ

وَ اللَّهُ یَعْلَمُ 

وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ



محتاجم به دعایتان، دعایی که برادر برای برادر !!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۷ ، ۰۵:۴۱
امیر.ن
نمی خواهم مقایسه ای غیر واقعی بکنم.
نمی خواهم دغدغه ها را مقایسه کنم .
نمی خواهم توانمندی مان را مقایسه کنم.
اما قبول کنید علی (ع) هم با آن عظمت اش، شب هایی را سر در چاه می کرد.
علی هم جایی داشت که در آنجا فقط خودش بود و خدایش.
این ک چه  می گفت و چگونه می گفت بماند، مفصل تر ز این حرفاست بحث اش، بحثم درباره ی چاه است. چاهی که واصل علی و خدایش بود؛چاهی ک از زمین به عمق آسمان می رفت؛ چاهی ک قطرات اشک علی زنده نگه داشته بودش. 
زود یا دیر چاه زندگی ام را باید پیدا کنم. 



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۷ ، ۰۹:۴۱
امیر.ن