دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

اسمش را عوض کردم ، فرشته شد اسمش

شنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۱، ۰۶:۱۱ ب.ظ
او مرا دیوانه خطاب می کند ... گاهی هم روانی ...آری من ... امیر ... دیوانه ی بخشی از او شدم ... نمی دانم چرا ولی این بخشی از او گفتنم دلیلی دارد ... قبلا گفته ام  فکر کنم ... ! دیوانه گفتنش را دوست دارم ... ! مثل بقیه حرف هایش ... ! فکر نمی کنم آن قدر با او متفاوت باشم که رفتار های من برایش مانند رفتار های دیوانه ها باشد ... ! اما رفتار های او برایم آن قدر متفاوت است که به او بگویم فرشته ... ! رابطه من با خانواده ام بهتر بگم با پدرم برای او کمی متفاوت است ... من نمی توانم با پدرم راحت باشم امیدوارم درک کند ... ! من نمی توانم خیلی با عماد کنار بیایم ... این هم برای او متفاوت است ... البته ص.س هم می گفت برادر کوچک خوب است ... دوست دارم ببینمش ... هر چ زود تر بهتر ... !
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۶/۱۱
امیر.ن