دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

جایی ننوشتس گنهکار نیاید

چهارشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۵:۲۹ ب.ظ
به نام خدا در سجده بپای تو هزاران آدم جاروکش تو هزاران مریم محتاج دعای تو هزاران خاتم ای شاه گدای تو هزاران حاتم من نیز یکی از این هزاران توام آقا هرچند به این کو و به آن کو نزدم هر چند به این سو و آن سو نزدم پیش تو به آفتاب هم رو نزدم آقا در صحن تو من اگر که جارو نزدم مشغول غلامی ی غلامان توام آقا دیگر از راه دور با حسرت اسمتان را صدا نخواهم کرد سر سجاده مثل مادر خود یارضا یا رضا نخواهم کرد مادرم گفته که التماس دعا من فقط گفته ام که محتاجم تو یقینا شنیده ای من هم هیچ کس را دعا نخواهم کرد مگر عقلم کم است پر بزنم مگر عقلم کم است در بزنم تو مرا از خودت نخواهی کرد و منم با تو تا نخواهم کرد برو با کفتران خود خوش باش من بیچاره چون کلاغم که آسمان سفید مشهد را با حضورم سیاه نخواهم کرد آره زیباست بچه آهوی من کریهم سیاهم و زشتم میروم گمشوم از اینجا  تا حقتان را ادا نخواهم کرد در صحن و سرایت همه جا دیده گشومدانلود هوایی شدم ... از طرفی دلم می خواد تنها برم .. از طرفی داغون شبای تو قطار و اونجا با بچه هام ... از طرفی نیز نمی تونم بعضی از حرکات بچه ها رو تو اردو تحمل کنم کنم ... از طرفی دلم می خواد از میدون تختی پیاده  برم میدون شهدا ... صبح زود .. درد و دل تو تاریکی صب ... نماز صب اون زیر حرم !  که اسمش و هیچ وقت یاد نمی گیرم ولی میدونم از جمهوری باس رفت ... از اون طرف ... سال سوم یادم میاد که صب با اقا جلیلی و دوستان ! رفتیم حرم ... سرد بود ... یادته شبش چی شد ؟!؟؟ :(( :)) راست راستش  روم نمی شه به شون بگم بازم پول بدین ... برم اردو ... اینا که همین جوری شاکین ...می گن چرا تو اصلا نیستی ... پسر .. همچی عالیه ... صب بابام یه دور فوشم می ده ... شب مادر یه دور ...بابا : امیر ... از خر شیطون بیا پایین ... ول کن این دکون دستکارو ... چقد درس می خونی ... یه لیسانس بگیر بی پیش خودم ... نون تو این چیزا نیس مادر : من اگه بذارم تو بعد مرحله دو ادامه بدی ... ! بس دیگه بیا خونه ... بس دیگه یکم به کارای خونه برس ... :(( این در شرایطی است که هفته دیگه س این امتحان ... خوشالم ... ملقمه ام تمام می شود ... به زودی ... کمکم دارم می فهمم چرا می گفتی نرو .... چرا اون روز صب ... واسه المپیاد بد امد :(( الن می فهمم ... امروز که اق نادی گفت این یه هفته چی کار کن  :(( تو اون لیست معلمام  ، اق نغمه ... عذابم میده .. ! و علاوه بر اون .... نبود ع.ب تو اون لیست... :)) :(( جون امیر ببین نمیشه ببرینش ... به اق نعمت بگین قبول می کنه ... بعید می دونم خودشم نخواد ، با کله میاد ... :) بش بگین ... لطفا ... منم می نشینم و این قدر به این کلیپ گوش میدم که خودتون دعوتم کنید ... :( همه اش تقصیر ملقمه ام است ... که روم نمیشه پول بگیرم و اجازه ... وای ... ا.م رو که می بینم یاد خودم می افتم و این جمله ها :آدم هـــــــا... فـرامـوش نـــمی‌کــــنند ... !! ... فــــــــقط ... دیـــگر ســـــــــــــــــــــاکت می‌شـوند ... هـمین !م.ج دستش شکسته بود ... تو فوتبال ... یاد خودم افتادم ... من کاری نکردم ...اخبار رادبو از بند 350 گفت ...تلویزیون اسمشونم گفت ... ب قول دکتر عادت کردیم دیگه هر از چند روز ما هیچ کاریم نکنیم ... می زنی تو پرو بالمون ... :) هر دفه هم به به شکل ... شکرت خدا
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۰۳
امیر.ن