دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

شاعر

شنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۶:۲۴ ب.ظ
هرچی نگاه می کنم می بینم شاعر دقیقا داره درست می گه : اگه به تو نمی گفتم حرفامو اگه نمی گفتم چقد دوست دارم ... الان بودی … شاید اگه نمی فهمیدی اینو که تو رو زیاد از حد دوست دارم... الان بودی …مثه یه سایه همرات اومدم مطمئن شم که تو آرامشی .... تو رو اگه کمتر می دیدمت... اگه میذاشتم دلتنگم بشی... اینجا بودی … کنــــــــــــارم هنوز …اگه تنها بری میبینی آخرش اشتباهه .... آره این گناهه  ... نگرانت میشدم نمی دیدمت حتی چند ساعت ... به بودن تو دلم کرده بود عادت .... ولی فایده نداشت اون همه تلاشتو .... از خدا میخوام روزهات بگذره خوشحال و راحت .... از ته دلم زندگی روبا عشق  میخوام واست ... باز خیسه چشام ولی ... چرا رفتی ؟! چرا من بیقرارمبه سر سودای آغوش تو دارمنگفتی ماه تاب امشب چه زیباستندیدی جانم از غم ناشکیباست چرا رفتی؟ چرا من بیقرارمبه سر سودای آغوش تو دارمخیالت گر چه عمری یار من بودامیدت گر چه در پندار من بودبیا امشب شرابی دیگرم دهز مینای حقیقت ساقرم دهدل دیوانه را دیوانه تر کنمرا از هر دو عالم بی خبر کنبیا امشب شرابی دیگرم دهز مینای حقیقت ساقرم دهچرا رفتی؟ چرا من بیقرارمبه سر سودای آغوش تو دارمپ.ن : مال دلسوخته هاست ... اینم حرف ایشون :)
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۱۳
امیر.ن

نظرات (۱)

زانیار و همایون شجریان :) :)) ؟
پاسخ:
همچون پرنده ای بلندپرواز، بر فراز همه ی شعرها و عشق ها، همه ی فهم ها و حرف ها چرخ می خورم. دلم حلقوم تشنه ای است در زیر باران بهارینی که از غیب بر زمین فرو می کوبد، می بارد ومی بارد. هر قطره ای کلمه ای. چه زلال! چه خوب! حال چه او و چه دیگری و چه دیگر تری