دعوا دعوا .... آخه تا کی ؟!
دوشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۱، ۰۷:۱۲ ب.ظ
آمد خونه ... ! شاکی ... ! _ برا چی به این موبایل کوفتی دست میزنی ؟ هان ؟ چرا ؟! بیا برو زنگ بزن آب و فاضلاب بگو این جا داره آب می آد ! بیان درست کنن ! دیگه هم به این موبایل کوفتی دست نزن ... 3 روزه رو بیصدا بوده من خبر نداشتم ... چرای نمی خوای بفهمی من 3 میلیارد رو دارم با همین گوشی می گردونم ... نمی خواد بری دور این قرتی بازیا ! بفهم ... من ندارم بدم تو با این آدما حرف بزنی ... اقای فلانی اس ام اس بده که چی ... برو خودتو درست کن _ من ؟! من گذاشتم رو سایلنت ؟! تو از کجا میدونی ؟! از کجا می دونی من گذاشتم ؟! اصلا هم زنگ نمی زنم آب و فاضلاب ... !_ خاک تو سرت کنن ... ! گاوی دیگه ... به هیچ دردی نمی خوری ... گاو حداقل شیر میده ... تو که هیچی ... ! هی بخور برو دست شویی ! خدایا خودت دیدی مکالمه ی من و پدرم را ... ! دیدی چه شد .... ! اصلا من کرده باشم آن کار را چرا این جووری حرف بزنه ؟! بعد از اون ور طاها ... با باباش ... ! خدا جون چرا ؟! چرا ؟!
۹۱/۰۶/۲۰