دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

شهریارا ... بمانیم ک چه !

پنجشنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۵، ۰۷:۰۰ ب.ظ
سایه جان رفتنیست استیم بمانیم که چه...زنده باشیم و همه روضه بخوانیم که چه درس این زندگی از بهر ندانستن ماست...این همه درس بخوانیم و ندانیم که چهخود رسیدیم به جان نعش عزیزی هر روز...دوش گیریم و به خاکش برسانیم که چهآری این زهر هلاهل به تشخص هر روز...بچشیم و به عزیزان بچشانیم که چهدور سر هلهله و هاله شاهین اجل...ما به سرگیجه کبوتر بپرانیم که چهکشتی ای را که پی غرق شدن ساخته اند...هی به جان کندن از این ورطه برانیم که چهبدتر از خواستن این لطمه، نتوانستن...هی بخواهیم و رسیدن نتوانیم که چهما طلسمی که قضا بسته ندانیم شکست...کاسه و کوزه سر هم بشکانیم که چهگر رهایی است برای همه خواهید از غرق...ورنه تنها خودی از لجه رهانیم که چهما که در خانه ایمان خدا ننشستیم...کفر ابلیس به کرسی بنشانیم که چهمرگ یک بار مثل دیدم و شیون یک بار...این قدر پای تعلل بکشانیم که چهشهریارا دگران فاتحه از ما خوانند...ما همه از دگران فاتحه خوانیم که چهخدایا خداوندا بارالها پروردگارا
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۱/۱۴
امیر.ن