دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

مردن

پنجشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۶، ۰۴:۵۴ ب.ظ
دروغ چرا ... دلم برای زنگ زدن هایش تنگ شده ... بی مهابا تلفن زنگ می خورد ... غرق در دنیای کتاب های روی میزت بودی که نجاتت می داد ... معلوم بود بی دلیل گوشی را برمی داشت اصلا ... البته سوال درسی بیشتر اوقات بهانه اش بود :) سوال تو مایه های دو به اضافه دو !ولی خوووب پشت تلفن باهم می خندیدیم ...بیس دیقه باهم حرف می زدیم ... الکی الکی ... البته مثل همیشه و همه او بیشتر حرف می زد ! همیشه هم صدای پرت کردن توپ :)) :(( دلم تنگ شده تنگ دیدن شماره اش روی صفحه گوشی دلتنگی اتفاق عجیبیست ! گویی خواهی مرد اما نمیمیری ...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۸/۱۸
امیر.ن