دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

من می‌توانم

يكشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۹، ۰۱:۴۷ ق.ظ

تو می‌توانی مسلمان زاده باشی 

و اسلام را دوباره کشف کنی 

 


و هر کسی 
به اندازه ی دلتنگی هایش
درگیر شب است...

 


تو آن نه‌ای که چو غایب شوی ز دل بروی

 تفاوتی نکند قرب دل به بعد مکان

 


گفتم دَری ز خَلق ببندم به رویِ خویش
دردی‌ست در دلم که ز دیوار بگذرد
 


لینک: چشم انتظاری 
فقط بگگم که "کتاب در کنار متن، با اتفاق گرافیکی ویژه‌ای نیز همراه شده است."
نخرید اش تا خودم براتون بخرم :) 

 


 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۱/۲۴
امیر.ن

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی