چشم
سه شنبه, ۱۷ فروردين ۱۴۰۰، ۰۳:۱۰ ق.ظ
۰۰/۰۱/۱۷
ممنون.من عاشق اوزان عروضی هستم.
اختیار دارید.نمیدونم.من سماعی از استاد مدرسه یاد گرفتم.
این همه چشم :))
یاد این شعر افتادم:
چو چشمت هرگزم چشمی به چشمم در نمیآید
به چشمانت که چشمم را بجز چشمت نمیباید
چو چشمت چشم آن دارد که ریزد خون چشم من
اگر چشمت به چشمانم زند چشمی بیاساید
هر آن چشمی که میبیند به غیر چشم او چشمی
چو چشمش چشم تو بیند ز چشمش چشمه بگشاید
به سوی چشم من چشمی، بکن ای نور چشم من
که تا چشمم ز چشمانت به چشمانی بیاساید
به وعده چشم تو گفته که چشمم را به چشم آرد
به چشمت هم شتابی کن که چشمم چشم میباید
چه دانی حال چشم من چو چشمت نیست در چشمم
که چشمم در غم چشمت چه خون از چشم پالاید
اگر چشمت به چشم آرد به چشم خویش سلمان را
خوشا چشمی که پیش چشم تو جانا به چشم آید
مٌفتَعِلٌن مَفاعِلٌن مُفتَعِلٌن مَفاعِلٌن
خواستم فقط وزنش زو بنویسم چون شعر زیبا بود.