دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

دل‌بند

جمعه, ۱۴ خرداد ۱۴۰۰، ۰۶:۰۰ ق.ظ

دیروز از صبح نشستم پشت لپ‌تاپ که تموم و تموم! کنم کارهام رو. وقتی می‌گم نشستم یعنی ناهار رو هم پشت رُل خوردم. به خودم گفتم اگه تا شب تموم شن و چیزی نمونه یه بستنی قیفی دو رنگ بزرگسال از لبنیاتی سر کوچه می‌گیرم برات ... عِش!  ساعت ۸ و تقریباً با پایان کارهام خانواده شلاق‌شون رو در اوردن و منو پرت کردن بیرون خونه برای خرید ماست و خیارشور. منم سرخوش و شاد رفتم که جایزه خودم رو بخرم. 

تو راه برگشت، یه دستم بستنی و دست دیگه ماست و خیارشور؛  لیس اول و بلافاصله گاز پرقدرت اول. داشتم از بلوار رد می‌شدم که یک آن حجم بالایی از بستنی مورد علاقه من که یک ۱۲ ساعت تمام به یادش بودم و براش تلاش گردم، راهی کف اسفالت شد. 

منو می‌گی ... یه نگاهی به بستنی شتک شده روی زمین کردم و یه نگاه به قیف بستنی داخل دستم. یه لبخندی ریزِ کج و کوله نشست روی صورتم؛ چقدر کوتاهی آخه دنیا! یه قول وی چقدر لوسی آخه دنیا! چه قدر مسخره‌ای آخه دنیا! آ خدا دمت گرم با این سیستمی که چیدی :) 

به بستنیِ ۶ هزار تومنیِ خوش طعمِ سر کوچه هم دل نمی‌بندم! چشم ؛) 

 

 

پ.ن: زیر صدا آهنگ آقای صادقی لطفاً: وایسا دنیا من می‌خوام پیاده شم! 

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۰/۰۳/۱۴
امیر.ن

نظرات (۱)

سیستم خدا که بی نظیره واقعاً ....

پاسخ:
من :/ 
خدا :) 
سیستم =) 
بستنی‌م :"

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی