دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

بیمار خنده‌های توام، بیشتر بخند!

سه شنبه, ۱۶ شهریور ۱۴۰۰، ۰۹:۴۳ ب.ظ

یه صحنه‌هایی رو در طول روز می‌بینم و حجم بالایی فشار رو متحمل.

خندیدن کودکی با پدرش. 

دویدن کودکی به سمت پدرش.

بغل کردن پای پدر توسط کودکی که تا زانوی پدر هم نیست.

تلاش برای حرف‌زدن کودکی که تازه زبون باز کرده. 

راه رفتن پنگوئنی یک کودک و وقتی کفش‌های قدِ کف دست پوشیده. 

و ... 

من می‌گم فشار، شما  الان یا بعدهاا می‌خونید فشار ولی حقیقتاً برای چند لحظه به جایی خیره می‌شم و یا چیزی رو با دست محکم فشار می‌دم تا خودم رو کنترل کنم. با خودم فکر می‌کنم که این یه احساس زودگذره و باید کتمان‌اش کنم یا چی؟ یا بعضی وقتا به خودم می‌گم کنار تمام شیرینی‌های داشتن فرزند سختی‌های مستمر و طاقت‌فرسایی هست که باید اون‌ها رو هم در نظر گرفت. و آیا حقیقتاً من مرد چناان روزهایی هستم؟

به نظرم باید پیش یه روان‌شناسی چیزی برم سر این موضوع. ممکنه به جنون! بکشه این سطح از دوست‌داشتن بچه‌ها‌. 

موافقین ۲ مخالفین ۱ ۰۰/۰۶/۱۶
امیر.ن

نظرات (۱)

سلام

چرا فکر می‌کنید غیر طبیعیه؟!

تو خانم‌ها که خیلی عادیه

ولی بین آقایون هم من دیدم اینو

یه بنده خدایی بود،آقا بودن، می‌گفت من حتی اگه بچه‌ی یه خارجی رو هم ببینم و دوستش داشته باشم حتما باید یه ادایی براش در بیارم،یا لپش رو بکشم و یه جوری بهش ابراز احساسات کنم

همه انقدر غلیظ ندارن عواطف به بچه‌ها رو

ولی غیر عادی هم نیست

پاسخ:
:)) تشکر که توضیح دادین و نوشتین برام. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی