دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

نبودت مثل کبریت و دلم انبار باروته !

پنجشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۱، ۰۸:۰۷ ق.ظ
نباشی همه ی دنیا واسم قده یه تابوته نبودت مثل کبریت و ...  آره عزیز معلم ، شما نباشی ، یا بهتر بگم همون جواب ندی من ب شخصه له له هستم ! دیروز که بهت زنگ زدم اول می خواستم حرف نزنم ... همین ک صداتون رو بشنوم برام کافی بود ، بعد دیدم زشته اگه حرف نزنم ! خیلی سرد بود حرف زدنتون ! حداقل مث همیشه نبود ... ! :((  کار من هر وخ اینترنت پیدا می کنم چک کردنه سایت تونه ! همونی که توش حرف دلتون رو می نویسین ! امروز پست گذاشته بودین می روم   ، این جا نباشم ... تا دیدم قلبم ریخت ! خدا نکنه دیگه حرفاتون رو ننویسین اونجا ! من با خوندن اونا میفهمم هستید ! فقط از خدا می خوام  بنویسین ! هرچند ک من نمی فهمم اکثرش رو !همین ک بدونم هستید برام کافیه ... من سخت تر ااز این هاشم تنها تنها رفتم جلو ... می سپارم به دست خدا شمارا ! حفظ کند ! کمک کند ! به واسطه ی آن ک حفظ کردید ! حفظ می کنید ! کمک کردید ! کمک می کنید !
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۶/۰۲
امیر.ن