دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

این روزها من بیشتر ساکتم. فکر و نگاه حقیقتاً. بیشتر از این‌که نوشتن رو دوست داشته باشم به عکس و نگاره علاقه‌مندی پیدا کردم. دیگه انتهای کار شعر بخونم و به اشتراک بذارم. 
از طرفی هم بیان نسبت به سنگینی حجم عکس‌ها و ترافیک وبلاگ شکایت ریزی داره. 
از وجه سوم هم من آدمی نیستم که هر عکسی رو که می‌خوام بیارم، حجم‌اش رو کم کنم. شیرازی طور! 
فلذا
کانال تلگرام گالری دفتر هزیان رو تاسیس می‌کنیم.
علی برکت الله! 

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۸:۲۰
امیر.ن

جان در تن من چه کار دارد بی تو 




اصل عکس‌ها بر می‌گرده به یک کوه سبک صبحگاهی با ع.ب؛ دو سال و نیم پیش شاید. 
دلم نیومد دست به محتواشون ببرم یا عکس‌های اصلی رو بیارم. 
چه روزهایی داشتیم‌ها ... فکر کنم خیلی به حق نزدیک‌تر بودم. 
ناراااحت‌ام. 
همین
 

۳ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۳:۳۴
امیر.ن

نه این که بحث حسادت باشه‌ها
نه این که خیلی احساس نیاز داشته باشم 

نه این که نذری مشکلی رو حل می‌کنه 
نه این که خواهر حضور اش خیلی مهمه
نه که بحث امروز و دیروز باشه 
نه
فقط دل‌ام به حال کسایی که خواهر ندارن می‌سوزه. 
یا شایدم بچه‌هایی که عمه ندارند و نخواهند داشت. 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۱۷ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۶:۳۶
امیر.ن

 

«من می‌خواهم شیعه‌ی دردهای علی (ع) باشم.»

شهید چمران

🎤 استاد چیت‌چیان
@aghileye_eshgh

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۳:۵۳
امیر.ن

چند صباحی است پرنده‌ی خیالم آرام و قرار ندارد. 

یک دقیقه پرواز در حرم پدر و دقیقه بعد در حرم‌ پسر، 

یک آن در رواق‌های برادر و آنی دیگر در صحن‌های خواهر،

یک دم در دل طبیعت شمال و دمی دیگر در طبیعت بکر جنوب، 

یک لحظه در فکر جهادی‌های شرق ایران و لحظه‌ای بعد در غرب،

یک سفر کوله به دوش و سفری دیگر چمدان به دست، 

یک نگاه بر بلندای قله‌ی فلان و نگاه دیگر بر انبوه جنگل بهمان.

یک‌دم کنار او و یک دم کنار بچه‌ها.

یک ساعت پشت درهای بسته اتاق و ساعتی دیگر داخل اتاق. 

گفتم که، پرنده‌ی خیال من این روزها آرام و قرار ندارد. 

بی مهابا پرمی‌کشد به بلندای قامت آرزو و 

گاهاً آنقدر اوج می‌گیرد که دیگر راه برگشت را فراموش می‌کند.

البته دقیق‌تر که نگاه کنی؛

او راه درست را رفته و بر بام مقصود نشسته؛

من گم شده‌ام! 

گم‌‌شده‌ی تنها! 

تنهایِ رها! 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۳:۱۶
امیر.ن




ترس‌ناک نیست؟ 
شهید ... 
عالم ... 
خدا یا سخته پنهان‌کاری نکنم. سخته نیت صاف داشته باشم. سخته خودم رو گول نزنم. 
فسحب علی وجهه حتی القی فی النار ... 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۳:۴۹
امیر.ن

سکانس اول:

- این چقدر قشنگه!

[قیمت را می‌بیند]

+ چه محتاجی به آرایش؟ که پیشِ نقشِ روی تو
کس از حیرت نمی‌داند که بر تن زیوری داری!

- خب باشه بریم^_^

[نفس راحتی می‌کشد]

#اوحدی

سکانس دوم: 

- یه سر برم آرایشگاه؟ موهامو کوتاه کنم و اینا؟

[هزینه آخرین آرایشگاه را به نرخ امروز حساب می‌کند]

+ زلفت که به هر حلقهٔ مشکین هنری داشت
مانندِ شبِ قدر، مبارک سحری داشت.

- ها؟

+ شاعران بارها زلف معشوق را به شب و رخسار او را به سحر ماننده کرده‌اند. 

- اِ ... پس نمی‌رم

[نفس راحتی می‌کشد]

#ناصر_بخارایی (از هم روزگاران خواجه‌ شیرازی) 

سکانس سوم: 

- درِ اندیشه ببستم، قلمِ وهمْ شکستم..

+ چرا؟

- که تو زیباتر از آنی که کنم وصف و بیانت!

+ [دچار دَوَران سر می‌شود.]

#سعدی

 

پ.ن: شب قدر، مبارک سحر 

 

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۰۰ ، ۰۶:۴۳
امیر.ن

 

چشم رضا و مرحمت بر همه باز می‌کنی! 

چون ک به ما می‌رسد، این همه ناز می‌کنی؟ 

 

پ.ن: شاید شال بیشتر حکم تامین‌کننده گرما داشته باشد. 

۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۰۰ ، ۰۳:۱۰
امیر.ن



می‌دانی؛ من نیاز به یک رابطه‌ی بی‌واسطه دارم.
من باشم و تو. 
تو بگویی؛ من فکر کنم.
تو نشان دهی؛ من طی کنم.
هیچ واسطه ای در میان نباشد. 
کسی نگوید این تفسیر دارد. 
کسی نگوید این حدیث هم هست. 
کسی نگوید آن شأن نزول هم هست. 
من نیاز به یک رابطه بی‌واسطه با حق دارم. 

تمام 

به تاریخ یکم فروردین ماه سال یک هزار و چهارصد هجری شمسی
 

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۰۰ ، ۲۲:۰۶
امیر.ن

یک ریسمان فکندی 
بردیم بر بلندی 
وان ریسمان گسسته 
من در هوا معلق 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۹ ، ۱۷:۱۸
امیر.ن