دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

۴ مطلب در مرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

دیگر نه مرثیه میخوانم ، نه به سینه میزنم، نه نامت را بر این زبان جاری می کنم..

دیگر هیچ نمی‌گویم

تو هم نخوان. با سیاهی‌های خیمه‌های عزایت برایم روضه نخوان.

چشمانی که نمی‌بیند تو را در تمام سال، در تمام آن زمان‌هایی که باید ببیند، دیگر نباید ببیند.

هرچه من چشم می‌بندم تو باز می‌آیی با یادت روبرویم می‌ایستی و به صورتم می‌زنی تمام خاطره‌ها را.

چشم هم که می‌بندم، صدای طبل و دمام را به گوشم می‌رسانی.

گوشم را می‌گیرم تا نشنوم، بی فایده ست... بوی اسپند دانه‌هایی که روی خاکستر جلز و ولز می‌کنند را به مشامم می‌رسانی.

من را رها کن این محرم. من خودم هم حال و حوصله‌ی خودم و این اوضاع خراب را ندارم.

تو که همه خوبان جهان فدایی‌ات هستند دیگر مرا می‌خواهی چه کار؟

جز این بوده که به جای اینکه باعث زینت‌ات باشم، مایه‌ی سرافکندگی‌ات شده‌ام ؟!

.

.

.

من توبه می‌کنم از تمام حسین حسین گفتن هایم.

همین.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۲ ۲۸ مرداد ۰۰ ، ۱۰:۱۵
امیر.ن

و خدا خواست ک یعقوب نبیند یک عمر 

شهر بی‌یار مگر ارزش دیدن دارد؟ 

۰ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۰۰ ، ۱۸:۰۱
امیر.ن

طلا رو وقتی می‌خوان از ناخالصی‌اش جدا کنن، تو کوره می‌ذارن‌اش تا گداخته بشه. 
انسان در مشکلات مثل همین طلا می‌مونه، باید گداخته بشه. داغی بکشه و ته‌اش که طلا امد بیرون؛ بگه:
《الحَمدُللهِ عَلی عَظیمِ رَزِیَّتی.》
خدا را شکر بر داغِ بزرگِ دلِ من ...

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۰۰ ، ۱۲:۴۲
امیر.ن

همه فرعونیم 

مصرهایمان باهم فرق می‌کند! 

۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۰۰ ، ۰۲:۳۷
امیر.ن