دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

۴ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

اعصابم خط خطیه ... سر همون چیزی تو راهنماییی هم بووود سر درد این سن ... سر درد این روزهای بچه ها ... سر دردی که من نمی تونم راحت تحمل کنم
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۰۷
امیر.ن
این روز ها گرما شاید یکی ار تنها ترین دلایلی باشد که حس کنم زنده ام و وقتی گرما از زیرپوستم به من یادآور می شود که زنده ام ، دلم می خواهد لباس مشکی بپوشم ! لباسی که لاغرتر نشانم دهد ... حس زندگی  لباس مشکی لاغرتر بودن و به واسطه ی قبلی ها حتی جذاب تر بودن به همه ی این ها نیاز دارم  از اینجا ب بعد در راه بازگشت از مدرسه بودم .. پول ندداشتم تاکسی سوار شم و حتی کارت مترو هم خالی بود  دور نیست پیاده می روم ، گفته بودم هشت نه تمام می شود زنگ باری اما 7 تمام شده بود و این فرصت اجباری بود که پیاده بازگردم دلم تنگ شده بود برای این که کلی لب اتوبان پیاده راه بروم وفکر کنم ... کمی برگردم به خودم .. کمی تنهایی را احساس کنم کمی به این فکر کنم که شاید این تقدیر است .. شاید این دست تقدیر است که من و اطرافم را این گونه رقم می زند که نه ب داد من می رسد نه به داد بغل دستی هایم که نه ب من همت می دهد نه به او سلامتی  وقتی رسیدم به حقانی تاریک شد هوا ... فکرم هم .. .ساکت .. ....
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۳ ، ۲۲:۳۳
امیر.ن

!

جواب کنکور :) نمی دونم چه جوریست که اینجوریست ...! تشعشعات این روز به من هم می رسه ... فارغ از هرگونه ربطی به من؛ امشب باز دوباره کلی بحث یکطرفه خواهیم داشت ! من باب این که من در نظر اینان هیچ نمی شوم ... ساعت حدودا 7 بود که تشرقف فرما شده و با همان چهرهخسته، بدون سلامی گفتند : یک تا سه ککنکور دراومده !!! سکوت من جارا برایشان باز کرد که تمام رتبه هارا با ذکر شهر و جنسیت بیان کنند ... شاید 4 5 تا تهران گفتند و ما خیال کردیم که امروز و فردا را در امانیم !!! اما زهی خیال باطل این دفعه که تهران تهران کردند، گشتند گشتند جای دیگر پیراهن عثمان پیدا کردند  ... نتیجه گیری آخرشان جالب بود : خلاصه این که پسر تهرانی کلا تعطیله ! دیگر مادر آدم که اینگونه بگوید بنده خودم درک می کنم که یه من ماست چقدر کره می کنه ...
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۳ ، ۰۴:۰۳
امیر.ن
من خیلی خوبم .. حالم ... احوالم ... دلم تمام من خوبه امدم تشکر خدا امدم بگم دمت گرم که هوامو داری که همت بهم میدی که برگردم .. من برگردم به خودم پ.ن : فبای الاء ربکما تکذبان ع.ا  ا.م  م.ن  ع.ت  ع.غ ا.ب  آ.خ  ط.ر  و من
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۳ ، ۰۹:۰۹
امیر.ن