دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

زیرو رو شد ... ! دلم ... !

شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۱، ۰۵:۳۹ ب.ظ
دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شدچشم حرامی با حرم روبرو شدبیا برگرد خیمه ای کس و کارممنو تنها نگذار ای علمدارمآب به خیمه نرسید فدای سرتحسین قامتش خمید فدای سرتاز تو خبر دارم با دستای خونیزهرا وساطت کرد تو میدون بمونیتو که پیرم کردی ای پناه منزمین گیرم کردی ای سپاه منپیر شده برادرت فدای سرتخونه چشم خواهرت فدای سرتیک نود و نه دانه ای شده بازیچه ی دستانم ... ! . . ..نمی دانم چرا دلم را تکان می دهذ ... ! چرا چشمانم را می گریاند ... ! خداوندا ، مگیر زمن این فرصت هارا ... !
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۱/۱۲/۱۲
امیر.ن