... !
شنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۲، ۰۱:۰۰ ب.ظ
بعضی وقت
ها آدم های نزدیک ، حرف هایی می زنند که در همان لحظه واقعا اذیت کننده است . آری
همین مادر و پدر ، برادر و حتی دوستان نزدیک . دست می گذارند روی هرچه نباید و
فشار می دهند . اسمش را گذاشته اند نقطه ضعف ... !!! بعضی فقط ها نمی دانند چه
سخنی را باید کجا بگویند ، در جمع یا خلوت
اصلا باید این حرف را به زبان بیاورند یا نه ، با بی توجهی آدم را در جمع
کوچک و خرد می کنند و من تنها به یک چیز فکر میکنم در آن لحظه ... ! ترک جمع !
رفتن به خلوت خود . بله نه به ابر می توان گله کرد و نه به دریا ... ! که چرا خشک
است این دنیای تو هنگامی که در نظرت جنگلهای
دیگران می آیند . نمی توان گله کرد و
باید به ستارگان بیابان خود نازید
. اون موقس که نمی تونی خودتو
کنترل کنی ، توهین شده بهت ، چه می دونم چیزی گفته که نباید می گفته و هزار تا
حالت دیگه ، من که تو این جور شرایط دپرس می شم و فقط جمله ی مکرر آدم ها که میگن
تحمل کن از یادم می گذره ... ! من که نمی تونم تحمل کنم خدا ... ! باز نصفه شبا
میام سراغت و سخن میکنم ... ! خوبیه این جا اینه که بالکن ! داره . به راحتی می شه
بدون این که کسی چیزی بگه یه ساعت پیش تو باشم ... ! به قول آن دوست تو که همه
حرفتو با خدات می زنی دیگه آدم هارا چه می خواهی ؟!
۹۲/۰۱/۱۷