دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

او ... !

جمعه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۷:۴۵ ب.ظ
هی امیر خان ... ! تلاش مکن ... ! تو هرچه  کنی نمی توانی با سرمای درونت مقابله کنی ... ! امیر آقا ... ! خودمونی بگم ، زور نزن ... ! تلاش تو برای رسیدن بی فایدس ... ! هرچه می خواهی  تلاش کن ... ! دیگران را کمک کن ... ! با همه باش ، به قول خودت ... ! آخرش تو را فاحشه می نامند مانند گذشته و تو به مقصدت هم نرسیدی ... ! آخرش باز هم تویی و همین عکس ها ... ! آخرش هم تویی و همین دلتنگ بودن ها ... ! 2 + 2 همیشه برابر چهار بوده ... ! آخرش 5 نمی شود گر 3 نشود ... ! جانم ؟ چی میگی !؟سرمای درون !؟بله ... ؟ سر چی ؟!مقصد چیست ؟!فهمیدم چه می گویی ... ! مگر بد است ... ؟! خدمت را اساس گذاشتم ... ! آشتباه متوجه شدی ... ! او مقصدم نیست ... ! او همراهم می تواند باشد ... ! بعضا همدرد ... ! همیشه آن معلم رک حرف می زنند ... ! اما من کی با همه بودم ... ؟! سر کلاس حرفی زدم حالا ... !عکس را مانند محرک بد است استفاده مگر ؟! دلتنگی او را مانند امید بد است بهره مگر ؟!برایم اثبات کرده ... ! آری خدایم اثبات کرده ... ! که 4 تنها جواب شنااخته شده است ... ! نا شناخته ها را نشانم داده ... !شازده ... !می گویم نمی دانی چه مرگت است ز همین جا خیزد ... ! وان گه که زنی دم ز یار ... ! دگر بار کنی خودت را بر خدا سر بار ... !؟ ایراد ندارد دینت ؟! ایراد ندارد نفست !؟ در کار خدا دست بردن ؟! تو ز کجا می دانی که اصلا این برنامه ی او نبوده تا من را  با خود بیشتر مانوس کند ؟! آنکه من میدارمش دوست ... نشانه ای برای یافت اوست ... ! پ.ن : به دیوانگان مانم ... ! :(( نفهمیدی چه شد دوباره بخوان ... !
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۰۲/۰۶
امیر.ن