دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

همییین چند قطره اشک ...

چهارشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۱، ۰۶:۲۸ ق.ظ
چی داشت ؟! چی داشت که من نداشتم ؟! چه جوری بود که من نبودم ؟! چی کار کرد ؟! چی کار کرد که این جوری شدی باش ؟!بگو بهم ... بگو شاید برا نفر بعدی بتونم اون کارا رو بکنم ! بگو ... اگه بگی نفر بعدی رو دیگه از دست نمی دم ... دارم گریه می کنم و می نویسم ... دارم بهت فک می کنم و می نویسم ... ولی یه چیزی هست که نمیذاره همه چی رو در موردت بنویسم .... اون امیری که امروز رو استاتوست بوود نمیذاره .... فقط سوالم ایننه :  چرا ؟!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۶/۰۸
امیر.ن