دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

آرامش

چهارشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۹:۵۷ ق.ظ
من عاشق همین گریه های پشت تلفن م ... ! عاشق همین هق هق کردن هام ... ! عاشق همین حرفام ... ! کاشکی می تونستم منم این جوری باشم ... ! خیلی راحت ... ! با یه تلفن به یه آشنا ... !حیف که نیستم و چه خوب که هستی ... ! شاعر یه سری حرفا میگه : گناهی ندارم ولی قسمت اینه که چشمای کورم به راحت بشینه ... !یه شاعر دیگه ام بعد کلی اگر و شاید میگه : ............... الان بودی .................. ! اوونی که تو 24  ساعت گذشته بال در اورده ، به چه بزرگی ... ! فقط گفتم بدونی منم در جریانم ... ! پ.ن : یعنی من باث از سبک نوشتن شما بفهمم کییین ؟! ینی هیچ نشونه ای از خودت پیش من نداری جا اسمت بنویسی !؟
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۲/۲۵
امیر.ن

نظرات (۲)

اول خودت عمل کن وقدم بردار بعد حرف بزن (یک قدم)
پاسخ:
انسان ... ! برای شناخت بهتر آدمها کافیست یکبار بر خلاف میلشان عمل کنی ... !
اگه به تو نمی گفتم حرفامو .....
اگه نمی گفتم چه قدر دوست داااارم ....
الان بودی ....
مثه یه سایه همرات اومدم .....
مطمىِن شم که تو آرامشی .........
:( بیخیال بقیش ... !
دلم می خواد راجع بهش باهات بحرفم ....
نمی تونم ....
نمی تونم ....
فقط این که پره پرم .....
می ترسم از امیر الان .....
از خودم ..... از همه چی .....
راحته برام لبخند زدن ....
دم خدا گرم حداقل تو این یکی مهارت دارم ..... !!
ولی ....
می گذره دیگه ....
دور از چشم شما .....
پاسخ:
جاش نیست خیلی حرف بزنم ... ولی برا یه بارم که شده بیا ایمان بیاریم که یکی هست ، از رگ گردن هم نزدیک تر به ما .... ! یکی که می بینه پشت خنده هات رو ... یکی که می فهمه پر بودن هات رو ... منتظرتم ... :( :) ;)