دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

سرسام

دوشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۲، ۰۸:۴۴ ق.ظ
بسم الله آی کلانتربان رو از اول های سال در نظر داشتم ولی هبچ وقت نشده بود کنار شون باشم البته الان با این که 10 روز بودمممم ، رابطه فرقی نکرد ... اما الان می دانم کهه ایشان چه کسی و با چه ویژگی هایی می خواهند ... شاید این اولین بار باشد که حس کردم من هنوز به سطح ایشان نرسیده ام ... منظورم آن است  که شاید من باید کمی بیشتر تقلا کنم . نمی دانم آن دومی ها چه ویژگی ای دارند ... آری نمی دانم در مورد ایشان باید به دنبال چه بگردم ... چه چیزی را بیابم ؟! اما خوشم می آید از ایشان ، حرف هاشان حقیقت هایی اند که به کار می آیند ... مثالش می شود همین قضیه بعد زمان و بعد مرتبه ... می شود همان قضیه دین نقد و نسیه ... می شود گارد گرفتن برای جهادی ... آی یزدانی جلسه پایان ، اختتامیه ، جمع بندی و هرچه تو نامش را می گذاری ، من که تا آن موقع خودم را گرفته بودم ولی با حرف های ایشان تاب نیاوردم ! نمی دانم چرا اما ااین که شروع حرف هایشان را آن گونه آغاز کردند اذیت می کرد مرا آن قدر زیاد  که جلوی ع.ت دل را به دریا زدم ... این که بگویند من فکر می کردم یه وصله ی نچسبم بین شما ها برام سنگین بود ... سنگین تر از نبودن شما ها ... وقی آدم عادت می کنه به بعضی ها ، وقتی همون آدم ها نیستند ، وقتی تو نمی دانی دنبال کی هستی که کنارش باشی ... آن موقع است که احساس پوچی می کنی ... چشمانی که برای تو نبوده اند حال سردرگم اند که چه کنند ... مثل این است که دست به سینه ی دبستان را بر عکس انجام دهی ... دست چپ و راست را عوض کنی ... یک جوری است ... شب بود و من گیج که خدایا چه کنم ؟! این چه حالیست روز دومی ... قران را باز کردم ... مثل همیشه با همان حس و حال عجیب ... آیه ای امد که برای کل آن هشت روز باقی مانده ذهنم را مشغول کرد ... مشغول گذشته ام ... اری تلنگر زیبا و به موقعی بود ... آیه 67 سوره اسرا ... ! :( :) ع.ع ع.تآی نغمه ع.ح.جخانواده م.وع.صپ.ن : از بیرون گود نظر های جالبی می دهی ... من که نمی دانم کیستی ولی دوست دارم بیایی و ز حرفت دفاع کنی ... انتقادِ تنها به درد نمی خورد ... انتقاد با پیشنهاد معنی دارد ، برای من حداقل  ... ! :) ;) دلم تنگ شده برای آی گران ... نمی دانم چه کنم شما بگویید ، آری خودتان بگویید
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۰۴/۱۷
امیر.ن