دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

از جایی ، زمانی ، حرفی به بعد ...

پنجشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۲، ۱۰:۰۶ ق.ظ
تو زندگی هر کسی یک سری آدم هستند که حس متفاوتی نسبت به اونا داریم ...اصلا حال نوشتن جملات کلیشه ای در این مورد رو ندارم ولی من و تو برا این از یه سری آدم خوشمون میاد که اون اشخاص ویژگی خاصی دارند ، اخلاق خاص و مورد نظر ما ، رفتار و کردار مورد نظر ما . گاهی اووقات کارهایی انجام می دن که باعث میشه تو ذهن من و تو بمونن ... از این ادم ها به خاطر همون رفتار و کارهای خاصی که انجام می دن انتظار هایی داریم ، توقع هایی و بعضا تصور هایی ... شاید منتظر باشیم که یه سری کار انجام بدهند و شاید ( با احتمال بیشتر ) منتظر باشیم که یه سری کار هارو انجام ندن ... نه .. انتظار نمی کشیم که یه سری کارو انجام ندن ... توقع داریم فعل بهتریه ... ما ب طور پیش فرض ، توقع داریم که فلانی یک سری اعمال رو انجام نده و شاید چون انجام نمی ده حس متفاوت بهش داریم ... جایی که این چند وقت توش گیر کردم دقیقا همین جاست .این اشخاص کارهایی را انجام می دهند که نباید ... حرف هاییی را می زنند که نباید ...ویژگی هایی را دارد که نباید .. یاد حرف ای آی نغمه افتادم که می گفت بعضی وقت ها هنگامی که به درون آدم هایی که دوست داری می روی می بینی ، نه ... آن طور که تو در ذهن داشتی نبوده هیچ ، کمی ههم آن طرف تر ... یا سر خود را شیره می مالی و طوری برخورد می کنی که همه چیز سوتفاهم است و به راهت ادامه می دهی یا به قول آی نغمه حس دوست داشتنت کم کم به تنفر رو می آورد ... نه ، نه اشتباه نکن تو از او هیچ گاه نمی توانی متنفر شوی ... از " امیری " که برای او از خودت ساختی متنفر می شوی ... از فکرکردن هات به او متنفر می شوی مسیر عقلانی یا کاملا قلبی ، نمی دانم کدامش است ولی خواستار آنم که توقعاتم را به برخی ادم های دورم بگویم که این طور نشود .با حداقل خودم مواضب رفتار و کار هام باشم ... بلکه کمی دیگران هم .... :(( پ.ن : مدتی بود نداشتمش ... آری مدتی بود نداشتمش ولی دیروز بعد از اذان ، تو اتاق تاریک با این :http://honarvahamase.ir/wp-content/uploads/2013/07/AtasheToofandeh.mp3 پیداش کردم ... آری بعد مدت ها بغض را یافتم ... :( :)
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۰۴/۲۰
امیر.ن