دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

جایزه های امروز

يكشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۴۰ ب.ظ
قبل از شروع م : تبریک واسه ی یک سال تجربه ی بیشتر ... ! ساعت حدودا 2 بود شما دنبال جزوه ی سوالاتت بودی و اقا هم به دنبال تو بود این معلم ( شایدم دبیر ) جدید هم انجا بودندانقدر حواسم به اقا بود که نفهمیدم  به شما چه گفتند ولی ولی فهمیدم به آقا چه گفت :  " کجایی ؟ تو باغ نیستی ... "حال ش گرفته بود ...  تـــــــــــر  شد آری وقتی این را شنید چشمانش را به کاشی ها دوخت چهره اش حالش را توضیح می داد نفهمید دارم نگاهش می کنم ، اما من که می فهمیدم اما من که می فهمیدم حس ش را عجله داشتید و رفتید من ماندم آن دبیر ِ تقریبا معلم  :| خدایا ... من و در حد چه قد قبول داری ؟! خدایا  ... این هفته می خوای چی برام بنوبسی ؟! خدایا ... امسال چه قدر می خوای دستم رو بگیری ؟!خدایا ... جند تا از دعا هامو می خوای مستجاب کنی ؟! یک سال رهایم کن ولی یک خواسته دارم ...کمک ش کن و یا یادم بده کمک ش کنم ... قسم ت می دهم یه تک تک عبارت های جوشن کبیر ... به صفات ت ... به تک تک عبارت ها و اشک ها ...به این که خالی ام کردی شب اولی ... کمک ش کن ... پ.ن : حدس می زدم نفر بعدی که می رود تو باشی ...خشکم زد وقتی شنیدم 4 ماه اقامت فلان جا به مقصد چی چی فرنیاااا ... ! :(( دیگر تو را هم ندارم ... آخر چـــــــرا ؟! یشنو از نی چون حکایت می کند  وز جدایی ها شکایت می کند کز نیستان تا مرا ببریده اند  از نفیرم مرد و زن نالیده اند سینه خواهم شرحه شرحه از فراق  تا بگویم شرح درد اشتیاق می گویم ......
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۰۶
امیر.ن