دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

اللهم ارزقنی شفاعۀ الحسین یوم الورود

چهارشنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۲، ۰۶:۳۵ ق.ظ
دیروز کنار من یا بهتر بگویم دم گوش من این قدر با ظاهری آرام باران می باریدی که  گویی این نم نم ها از روی شوق است هیچ که نداند من که دانم چه می گذشت در پس این آرامش ... هیچ که نداند من که دانم چه می شود تو را در پش این باران های پاییزی  ... هیچ که نداند من که دانم چه می گذرد در افکارت ... هیچ که نداند من که دانم چه چراهایی در ذهنت داری ... دیروز خیلی بهت فکر کردم ... یعنی نسبت که این که امدی پیشم و گفتی الان چی کار کنم احساس مسئولیت می کردم هر چیزی رو پی می گرفتم چ از طرف تو  و چ از طرف رفیقت ...  !! تقریبا رفیقت ... می رسیدم به سه  جا : لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا : خدا هیچ کس را جز به اندازه طاقتش مکلف نمی کند. إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا : همانا با دشوارى آسانى است. وَعَسَى أَن تَکْرَهُواْ شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ : شاید چیزی را، ناخوش بدارید و در آن خیر شما باشد و شاید چیزی را دوست داشته باشید و برایتان ناپسند افتد خدا می داند و شما نمی دانید.البته اون اولین آیه ادامه هم داره ... برای تو نیست ادامه ش برا ادم مقابل توست ... اره می شه گفت تو طاقتت داره زیاد می شه ... می شه گفت تو داری سختی می کشی و روزی آسانی داری مطمئنا ... و در نگاهی کلی تر می شه گفت که شاید تو از یک سری داستان ها بی خبری ... از صلاح خودت ... از انچه خَیْرٌ لَّکُمْ بی خبری ... تو اعتقادی داری ... خدایی داری .. ب او بسپار ... می خواستم بهت بگم مواظب باش ... منم این راهو رفتم ... دنیا به کامت که تغییر نمی کند هیچ ... کمی هم ببیند ناشکری ، اذیتت می کند ... همین که هر روز می بینی اش ... همین را هم از تو می گیرد ... بازهم نا شکری کنی کاری می کند که ... کاری می کند که حتی سالی یک بار هم نبینی اش ... اری اول حرف زدن ...روزی چند بار دیدن ...روزی یک بار دیدن ... ماهی یک بار دیدن ...سالی یک بار دیدن ...و مثل من ... اصلا ندیدن ... :( :) هنوز مانده ... راه ها در پیش داری هنوز  ... پ.ن : کاش می شد یک روز را هم داشتیم که غم ها را قربانی کنیم ... قربانی شادیِ دوستان ، اقوام و ایتام پ.ن 1 : سکوت سرشار است ... سکوتِ بی‌تاب ... از انتظار ... چه سرشار است! پ.ن 2 : ای کاش وقتی روز حساب از ما پرسیدند چه کردید و چه داشتید ، امام ی نگاهی ب ما بکنه بگه حساب شد ... شفاعـــۀ الحسین یوم الورود ... ( سومین شماره ی "و اینک خدا،" نوشته ی آی جلیلی )
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۷/۲۴
امیر.ن