دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

قصص

يكشنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۲، ۰۷:۳۴ ب.ظ
76 ) إِنَّ قَارُونَ کَانَ مِن قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَیْهِمْ وَآتَیْنَاهُ مِنَ الْکُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِی الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ قارون از قوم موسی بود که بر آنها افزونی جست و به او چنان گنجهایی ، دادیم که حمل کلیدهایش بر گروهی از مردم نیرومند دشوار می نمود آنگاه که قومش به او گفتند : سرمست مباش ، زیرا خدا سرمستان را دوست ندارد . 77 ) وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَأَحْسِن کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَدر آنچه خدایت ارزانی داشته ، سرای آخرت را بجوی و بهره خویش را از دنیا فراموش مکن و همچنان که خدا به تو نیکی کرده نیکی کن و در زمین ازپی فساد مرو که خدا فسادکنندگان را دوست ندارد5 تا حرفه ... یک سخت تر از اون یکی ...  مرحله اول پرهیز از غرور و سرمستی چون  قارون در مرحله دوم اخطار نمودند که دنیا وسیله است نه هدف .در مرحله سوم به او هشدار دادند که از آنچه دارى تنها بخش کمى را مى توانى مصرف کنى .در مرحله چهارم این حقیقت را به او گوشزد کردند که فراموش نکن خداوند به تو نیکى کرده تو هم باید نیکى کنى ، و گرنه مواهبش را از تو خواهد گرفت .و در مرحله پنجم او را از فساد در ارض که نتیجه مستقیم فراموش کردن اصول چهارگانه قبل است بر حذر داشتند.نیروی عمل بهمون بده خدا ... قرآن مى گوید: ((به خاطر بیاور زمانى را که قومش به او گفتند: اینهمه خوشحالى آمیخته با غرور و غفلت و تکبر نداشته باش که خدا شادى کنندگان مغرور را دوست نمى دارد)) (اذ قال له قومه لا تفرح ان الله لا یحب الفرحین ). بعد از این نصیحت ، چهار اندرز پرمایه و سرنوشت ساز دیگر به او مى دهند که مجموعا یک حلقه پنجگانه کامل را تشکیل مى دهد.نخست مى گویند: ((در آنچه خدا به تو داده است سراى آخرت را جستجو کن )) (و ابتغ فیما آتاک الله الدار الاخرة ).اشاره به اینکه مال و ثروت بر خلاف پندار بعضى از کج اندیشان ، چیز بدى نیست ، مهم آن است که ببینیم در چه مسیرى به کار مى افتد، و اگر بوسیله آن ((ابتغاء دار آخرت )) شود، چه چیزى از آن بهتر است ؟، اگر وسیله اى براى غرور و غفلت و ظلم و تجاوز و هوسرانى و هوسبازى گردد، چه چیز از آن بدتر؟!این همان منطقى است که در جمله معروف امیر مؤ منان على (علیه السلام ) در باره دنیا به روشنى از آن یاد شده است : من ابصر بها بصرته ، و من ابصر الیها اعمته : ((کسى که به دنیا به عنوان یک وسیله بنگرد چشمش را بینا مى کند، و کسى که به عنوان یک هدف نگاه کند نابینایش خواهد کرد))!. و قارون کسى بود که با داشتن آن اموال عظیم ، قدرت کارهاى خیر اجتماعى فراوان داشت ولى چه سود که غرورش اجازه دیدن حقایق را به او نداد.در نصیحت دوم افزودند: ((سهم و بهره ات را از دنیا فراموش مکن )) (و لا تنس نصیبک من الدنیا).این یک واقعیت است که هر انسان سهم و نصیب محدودى از دنیا دارد، یعنى اموالى که جذب بدن او، یا صرف لباس و مسکن او مى شود مقدار معینى است ، و مازاد بر آن به هیچوجه قابل جذب نیست و انسان نباید این حقیقت را فراموش کند.مگر یک نفر چقدر مى تواند غذا بخورد؟ چه اندازه لباس بپوشد؟ چند مسکن و چند مرکب مى تواند داشته باشد؟ و به هنگام مردن چند کفن با خود مى تواندببرد؟ پس بقیه خواه و ناخواه سهم دیگران است و انسان امانتدار آنها!.و چه زیبا فرمود: امیر مؤ منان على (علیه السلام ): یا بن آدم ما کسبت فوق قوتک فانت فیه خازن لغیرک : ((اى فرزند آدم ! هر چه بیشتر از مقدار خوراکت بدست مى آورى خزانه دار دیگران در مورد آن خواهى بود))!. تفسیر دیگرى براى این جمله در روایات اسلامى و سخنان مفسران دیده مى شود که با تفسیر فوق قابل جمع است و ممکن است هر دو معنى مراد باشد، (چون استعمال لفظ در اکثر از معنى واحد جایز است )، و آن اینکه :در معانى الاخبار از ((امیر مؤ منان على )) (علیه السلام ) در تفسیر جمله و لا تنس نصیبک من الدنیا چنین آمده است : لا تنس صحتک و قدرتک و فراغک و شبابک و نشاطک ان تطلب بها الاخرة : ((تندرستى و قوت و فراغت و جوانى و نشاطت را فراموش مکن و بوسیله این (پنج نعمت بزرگ ) آخرت را بطلب ))!طبق این تفسیر جمله فوق هشدارى است به همه انسانها که فرصتها و سرمایه ها را از دست ندهند که فرصت چون ابر در گذر است . سومین اندرز اینکه : ((همانگونه که خدا به تو نیکى کرده است تو هم نیکى کن )) (و احسن کما احسن الله الیک ).این نیز یک واقعیت است که انسان همیشه ، چشم بر احسان خدا دوخته و از پیشگاه او هر گونه خیر و نیکى را تقاضا مى کند، و همه گونه انتظار از او دارد، در چنین حالى چگونه مى تواند تقاضاى صریح یا تقاضاى حال دیگران را نادیده بگیرد و بى تفاوت از کنار همه اینها بگذرد؟!و به تعبیر دیگر همانگونه که خدا به تو بخشیده است به دیگران ببخش ، شبیه این سخن را در آیه 22 سوره نور در مورد عفو و گذشت مى خوانیم : و لیعفواو لیصفحوا الا تحبون ان یغفر الله لکم : ((مؤ منان باید عفو کنند و صرفنظر کنند آیا دوست نمى دارید خداوند بر شما ببخشد))؟این جمله را به تعبیر دیگر چنین مى توان تفسیر کرد که گاه خداوند مواهب عظیمى به انسان مى دهد که در زندگى شخصیش نیاز به همه آن ندارد، عقل توانائى مى دهد که نه فقط براى اداره یک فرد، بلکه براى اداره یک کشور کارساز است ، علمى مى دهد که نه یک انسان ، بلکه یک جامعه مى تواند از آن استفاده کند، اموال و ثروتى مى دهد که درخور برنامه هاى عظیم اجتماعى است .این گونه مواهب الهى مفهوم ضمنیش این است که همه آن به تو تعلق ندارد بلکه تو وکیل پروردگار در منتقل ساختن آن به دیگران هستى ، خدا این موهبت را به تو داده که با دست تو بندگانش را اداره کند.بالاخره ((چهارمین )) اندرز اینکه : ((نکند که این امکانات مادى تو را بفریبد و آن را در راه ((فساد)) و ((افساد)) به کارگیرى : ((هرگز فساد در زمین مکن که خدا مفسدان را دوست ندارد)) (و لا تبغ الفساد فى الارض ان الله لا یحب المفسدین ).این نیز یک واقعیت است که بسیارى از ثروتمندان بى ایمان گاه بر اثر جنون افزون طلبى و گاه براى برترى جوئى دست به فساد مى زنند جامعه را به محرومیت و فقر مى کشانند همه چیز را در انحصار خود مى گیرند، مردم را برده و بنده خود مى خواهند، و هر کسى زبان به اعتراض بگشاید او را نابود مى کنند، و اگر نتوانند از طریق تهمت به وسیله عوامل مرموز خود او را منزوى مى سازند، و خلاصه جامعه را به فساد و تباهى مى کشند.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۰/۱۵
امیر.ن