دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

!

چهارشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۲، ۰۲:۱۴ ب.ظ
چهارشنبه ... 21/12/92ساعت چهار و ده دقیقه از بالا امدم پایین که برم دفتر آی دهقان . دیدم دفترشون خالیه ...تق تق ... سلام آقا به به ... آقای نادریان ... لالاخره چشم ما به جمالتون روشن شد ... من و یه خنده دروغی ... رفتم جلوتر ... صدای آهنگ می آمد ... فهمید فهمیدم چه خبره ... تا امد قطش کنه گفتم : آقا مجبورم بشینم دیگه ...تقریبا وسطای ترک بود ... از آن نصفه نیمه هایی که شنیدم خوشم امد .. ترک تموم شد ...گفتن : این رو کورش تهامی خونده ... منم که همه خواننده و بازیگرا رو میشناسم با یه لحن ی جوری گفتم آقا انتظارایی دارین ها ... من اصن نمیشناسم ... _ بابا کورش تهامی دیگه ... بازیگره ... 5 6 تا فیلم گفت و من نمیشناختم ... انقد گفتن که رسیدن به زیر تیغ ... _ خب خب ... اینو میشناسم ..._ آها ... پرویز پرستویی ... قاتل بود دیگه ؟_ اره خب .._ پسر اونی که کشته بود ... کورش تهامیه ...یادم امد کیه ... :دی _ خب حالا دوباره بذارین که کامل من بفهمم ... دوباره گذاشتن و من خیره شدم به کتابای رو میزش ... ناخوداگاه .. ترک که تموم شد و برگشتن یه نگاهی بهم کردن ... _ عاشقیا ... !!  من و خنده های از سر خجالت که جاری می شد ... از این که لو رفت .. :( :) جواب دادم :  شاعری می گه : نگفتم به جز با خدایی که هست             از این درد بی انتهایی که هستکمی مکث کردن و سکوت چرتی اتاق رو فرا گرفت ... ادامه شعر یادم نمی امد وگر نه براشون می خوندم ... _ کدوم ماه به دنیا امدی ؟ مردادی ای نه ؟! _ نه آقا .. من فروردینیم ... _ جدا ؟! آخه مردادیا عاشقن ... اولین چیزی که مینویسن از ویژگی هاشون عشقه ... اصن مهم نیست ... مهم اینه که تو عاشقی ... سوز داره نادر ... نه ؟! باهیچی راضی نمی شی ... هرچی بزارن جلوت ... بازم دلت یه جا دیگس ... پی چیز دیگس ...وای خدا ... این آقا نغمه اس که جلو منه ؟! اینا حرفای آی نغمه س ؟! و من مخاطب این حرفام ؟! تو دفتر معلم راهنمام ؟!ادامه دادن : همینش سوز داره .. ولی خب آدم ساخته میشه دیگه ... هی مرحله به مرحله هم این عشق جدی تر میشه .... سنگین تر _ آقا همینش خوبه دیگه ... گیر باشی یه جایی ... همین سوزش شیرینه .. _ اره خب ... :) _ این آهنگ رو دارین بهم بدین ؟!( همین جا بود که یکی از بچه های سوم امد تو دفتر ... مراتی بود ... حلالیت گرف که یکشنیه بره مکه .. :(  ) _ نه ... ینی منم همین جا رو سایت  گوش می دم ... نمی تونم دانلودش کنم ... ولی خب خونه دارمش ..._ اسمش چیه .؟_ عصره پاییزی ... _ اگه دانلودش کردم براتون می آرم ... با اجازه من برم ... _ یا علی آقا وقتی داشتم می امدم بیرون ساعت بالای در چهار و بیست دقیقه بود ... درب و داغوون بودم ... و بیشتر شدم ... این رو رادیو جوان ... ساعت 6 صب می زاره :  نگفتم به جز با خدایی که هست             از این درد بی انتهایی که هست من و کوله بار خلوصی که نیست             شب و اشک و دست دعایی که هست به دنبال خود میکشاند مرا                     در این کوچه رد پایی که هست برایم در این بی کسی هاتویی                صمیمیترین آشنایی که هست خجل میکند ماه و خورشید را                  تو را دست بی ادعایی که هست پ.ن : این اخرش خدایی مال محمد علیه ها ... :دی
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۲۱
امیر.ن