دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

محمدمان

يكشنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۳، ۰۷:۲۹ ب.ظ
اونی که اعتقاد نداره ... نمی تووونه بفهمه ... نمی دونم چرا از این جمله خوشم امده .. همینجوری الکی ... دارم می فهمم چرا کامران وند اقای می گفت که هرکار می کنین ... هر کی میره ... یک نفر تنها نشه ... حتی با م.م هم کنار بیای ولی تنها نشی ... خدایا همرو ازم گرفتی ... خودمم ار خودم بگیر ... بیام پیشت ... تنها یک نفر باقی مونده ... اوونم تو فکر این که بازم تحمل کنه یا بره سمت اونایی که رفتن ... به قول گران ... سال دوم دبیرستان مقاومت بچه ها خیلی کمه .. می گفتن بدش درست میشه .. :) امده می گه بش گفتم می ای مشد ... ی جوابی بش داده بود که ... می فهمید منو ... تقریبا ... :((
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۱/۳۱
امیر.ن