دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

ای نعمت

دوشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۲۶ ب.ظ
ساعت 1:30 بامداد ... من کلان حسینیه نبودم ، همش اینور و اونور. وقتی هم می امدو یا سر شام بود یا ناهار .. کارا هیچ کدوم به من نرسیده بود ... فقط می دیدم دوستانی وقتی من می آم سخت در تلاشن! سر خودم رو درد نیارم .. احساس می کردم من دارم راست راست می گردم همین بود که اگه کاری می دیدم انجام می دادم ... حالا چ سفره جمع کردن بود چ ظرف شستن و رسیدن به آشپز خونه .. ساعت 1:30 بود من و س.ا و ب.غ!!!!! ظرف های بزرگی که توش برنج ریخته بودن رو شستیم ... خورشت هارو ظرف کردیم و اخرش دیدیم واقعا کف این آشپزخونه ه کثیفه ... س.ا شلنگ گرفت و من طی می کشیدم .. حواسم بود که ایون همین موقع ها امدن و سرکی کشیدن .. به من بود اصلا داخل حسینیه نمی رفتم ولی ایمان گف برو برام لیپتون چایی بیار .. رفتم تو سالن داشتن با خسروی حرف می زدند .. سلام کردم و رد شدم که گفتن : بودی حاالااااا  !نشستم .. شروع کردند : داشتم به خسروی ایرادی رو می گفتم که به تو هم وارده ... شما ها اگه کاری بدن دستتون با اطمینان میدن دستتون و اعتماد دارن بهتون که انجامش می دیدین ... ولی اینجوری شما تنها و تنها یک کارمند خوبی می شید که رییس تون هر کاری بهتون بگه به خوبی انجام میدین ...بعد از کمی مکث خاص خود آی نعمت ادامه دادن : اما این جوری هیچ وفت رییس نمی شین ... تا زمانی که کارهایی که دستتون هست رو به راحتی به این و اون نسپارین و پیگیریش نکنین شما صرفا یک کار کن خوب می شین ... این که ساعت 2 شب دو سه نفر پاچه هاشون رو زدن بالا و دارن اونجارو می شورن عزیزه ها خیلی ه عزیزه ولی این درست نیست ... بازم حرف زدند ولی دقیق یادم نیست پس نمی نویسم ... البته نا گفته نماند که قرار شد در طول سال تحصیلی سوم !!!! هم یک مشهدی جفت و جور بشه ... :((( انقدر خراب بودم که حتی لیاقت ضریح را هم نداشتم اما ... ... ...اما اذن دخول  را کامل کامل از بر شدم .. :) از تمام این اردو بک چیزکی به ما رسید و کامل کامل این حرف ادراک ما رو مستفیض کرد :لا یغیّر الله قوم حتی یغیّروا ما بانفسهم  بله اقا امیر .. بله ... تا جایی می کشند تو را ..
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۱۹
امیر.ن