دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

**** !

سه شنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۵۹ ق.ظ
سسسسساکت باش ...تمام سنگ های گران قیمت هم اینگونه بوده اند ... آرام آرام درسکوت اینگونه شده اند ... پس ... ساکت باش ... پشتم بمو .. هوامو داشته باش که این هوا هوای سوختنه .. سوختن برا کاری نکردی .. کمک کن خدا :(
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۲۷
امیر.ن