گورِِِِ گرم
يكشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۳۰ ب.ظ
دلا شب ها نمی نالی به زاریسر راحت به بالین می گذاریتو صاحب درد بودی ناله سر کن !خبر از درد بیدردی نداریبنال ای دل که رنجت شادمانی استبمیرای دل که مرگت زندگانی استمیاد آندم که چنگِ نغمه سازتز دردی بر نیانگیزد نواییمیاد آندم که عود تار و پودتنسوزد در هوای آشناییدلی خواهم که از او درد خیزدبسوزد عشق ورزد اشک ریزدبه فریادی سکوت جانگزا رابهم زن در دل شب های و هو کنو گر یاریفریادت نمانده استچو مینا گریه پنهان در گلو کنصفای خاطر دل ها ز درد استدل بی درد همچون گور سرد استبعد از مدت ها با بیرون رفتن بهم خوش گذشت ... اون هم به لطف رفیق شفیقمان دلم برای آی گران تنگ شده ...همین دو سه هفته ای ما باز هم کمک می خواهیم .. چوم گمراهیم
۹۳/۰۴/۰۱