دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

Entrance

چهارشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۵۷ ق.ظ
شرط ورود .. اِهم ... اصلا کو ورود که شرط بخواهد ؟ اصلا کو وجودی که بخواهد ورود کند ؟ اصلا کو راهی که بخواهم شروع کنم ؟ من به شخصه ،حداقل، می تونم بگم که هنوز آغاز هم نکردم .. بیشتر احساس می کنم که دارم تمارض می کنم، وانمود می کنم که من هم وارد شدم ولی ... می گفت هر وقت احساس کردی واقعا امدی مهمونی بدون رات دادن !! وقتی می ری مهمونی چ جوری ای ؟ وقتی مهمون میاد چی ؟ گوش کن ... هر از گاهی بیکار شدی، بخون
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۱۱
امیر.ن