دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

دستبند و دلبند

سه شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۴۰ ب.ظ
سفید می نویسم که حداقل نظر خودم نسبت به خودم عوض نشه می ری تو بانک اونی که کنارت منتظره تا شمارش بشه بویی می ده که تو رو می بری تا ناکجا آباد ...اینقدر دور که اصلا شماره خودت رو هم فراموش می کنی و نوبتت رد میشه دزدکی اینترنت  پیدا میکنی .. میری به جایی که می دونستی نباید بری ولی برا رام کردن رفتی عینا حکم تزریق داره عکس ش رو می بینی با تمام وبژگی هاش دست بندش اشکت رو در میاره پ.ن : می دونم که چندی سال بعد پشیمون می شم از دیدن این پستا ولی تو دو دیقه بهتر از این نمیشه .. پ.ن2 : آخ ...  امیدوارم منتظر نباشی که اینجا از تو و اون حرفات چیزی ببینی ... !! بیشتر درگیر -/+ گراییت شدم .
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۳۱
امیر.ن