دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

شهر متقارن

شنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۳، ۰۳:۱۸ ب.ظ
مشهد بودیم ..گفتند...باری هم برای زیارت خودشان بروید ...نه حاجات ... باری هم دیدارشان را طلب کنید ...سلام کنید و راه دادند بروید ... باری هم اینچنین کردیم ...می خواهم بدانم از دل شکسته از راه دور هم از زیر سیاهی ها هم می رسد ؟ صدایم ؟حاجت دارم ... روی گفتن نه ... متاسفانه یا خوشبختانه به داااااااااااااادشــــــاااانبرســــــــــیییبه دادم رسیدی پ.ن : توضیح و برداشتم از عنوان بماند برای بی عمادی ... قید زمانه ... فکر کنم ... بی عمادی شهر متقارن همون جوری که از رو اسمش بر میاد یعنی شهری که دارای تقارنی ست ... شهری که هرچیزی توش دوتاست ..و تمامی این دوتایی ها کاملا به هم شبیهن ... ماشین ها .. اتوبوس ها .. خونه ها و اداره ها ... تیر چراغ برق حتی ... اینا که تواون عکس بوده  و نکته ای نداره .. ولی یه چیزی از توی اون عکس منو سوزوند ... کاشکی آدم های شهر متقارن هم متقارن بودند .. کاشکی آدم ها هم در این شهر دوتا دوتا شبیه هم بودند .. کاشکی تقارن م رو پیدا می کردم ... یک شخصیتی عین من ... با دغدغه های من ... به یکی از رفقا که این رو گفتم و جوابی داد که .. که انگار می دونست قوانین رو .. یک جورایی برام اثبات کرد که نمی رسم به خواستم فرض کن قرینه ای از تو هم فرضا وجود داشته باشه ... اگه بیاد با تو و باهم یکی شین، تقارن و رو به هم زدید .. دیگه خط تقارنی وجود نخواهد داشت .. می گفت عکس روزگار ... عکسی که اون دوستمون گذاشته وقتی قشنگه که تقارن ها شباهت ها از هم دورن ... یکی این ور خیابان و دیگری اونور ...هم حالمو گرف هم اثبات کرد ... که تلاش بی فایدست
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۶/۱۵
امیر.ن