دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

رجعت

يكشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۳، ۰۵:۵۰ ب.ظ
انا لله و انا الیه راجعون !! :(( منم ببر .. یا به دادم برس، همتم، صبرم، طاقتم بده تا وقتی چیزی رو تجربه نکردی و باهش سرو کار نداشتی، نمی فهمیش !! مثال ضایش می شه شکلات خارجی، وقتی شکلات خارجی می خوری تازه می فهمی که شیرین عسل چیست ... ! تازه می فهمی سرمون رو شیره می ماالن ...وقتی چند روز کامل کنار یک خرپول باشی ... تازه می فهمی پولداری ینی چی ... اما مثال اصلیش می شه آدم ها ... وقتی با آدمی آشنا می شی .. بهش نزدیک می شی ... تازه می فهمی که چه کسانی دورو برت زندگی می کنن ... وقتی مزه ی ارزویی رو چشیدی و رفت زیر دندونت ... تازه اول بدبختیه ... جمله ی اول رو دوباره تکرار می کنم تا وقتی چیزی رو تجربه نکردی و باهش سرو کار نداشتی، نمی فهمیش !! این جمله معنای منفی نداره ... این نفهمیدن گاهی اوقات به نفع ماست ... گاهی اوقات این سودمند است که ما مزه ای رو اجساس نکنیم ... طعم بودنی رو نچشیم ... مشکل اینجاست که وقتی شکلات خارجی رو خوردی، حالا در به در دنبالشی .. وقتی زندگی ای متفاوت با زندگی خودت دیدی حالا خیال تو می شود پراز زندگی جدید .. وقتی تجربه اش کردی و مدتی باهش بودی .. نبودش می شود سراسر درد ... اره چند روزیه که آرزو می کنم کاش هرگز نبود ..  کاش هرگز مزه ی بودنش زیر دندونم نبودکاش کمی مواظب دلبستگی هام بودم ... مطمئننا از این به بعد باید خیلی بیشتر بشه این مراقبت پ.ن : تکیه گاه- امین حبیبی ! همین جوری !
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۷/۲۰
امیر.ن