دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

رسیدن

پنجشنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۳، ۰۷:۰۳ ب.ظ
ای آرزوی اولین گام ِ رسیدنبر جاده‌های بی‌سرانجام ِ رسیدن کار جهان جز بر مدار آرزو نیستبا این همه دل‌های ناکام ِ رسیدن کی می‌شود روشن به رویت چشم من، کی؟وقتِ گل نی بود هنگام ِ رسیدن؟ دل در خیال رفتن و من فکر ماندناو پخته‌ی راه است و من خام ِ رسیدن بر خامی‌ام نام ِ تمامی می‌گذارمبر رخوت درماندگی نام ِ رسیدن هرچه دویدم جاده از من پیش‌تر بودپیچیده در راه است ابهام ِ رسیدن از آن کبوترهای بی‌پروا که رفتندیک مشت پر جا مانده بر بام ِ رسیدن ای کالِ دور از دسترس! ای شعر تازه!می‌چینمت اما به هنگام ِ رسیدنامین پور پ.ن : دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست تا ندانند حریفان که تو منظور منی
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۷/۲۴
امیر.ن