دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

مسجد امام سجاد

سه شنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۳، ۰۵:۳۵ ب.ظ
ببار ای بارون ببار بر دلم گریه کن خون ببار ...راه راه راه پیاده پیاده پیاده خنک خنک خنک فکر فکر فکر شاعر : مرد گریه نمی کنه فقط قدم میزنه مثل اینکه فقط من و تو سنگی نیستیم ... بقیه همه کار خود را می کنند ... کم کم دارد یقین می شود که تنها منو تو فکر می کنیم به برخی چیز ها ... منو تو داریم برخی دقت هارو ... منو تو می فهمیم فقط برخی چیزاهارو .. اصلا جالب نیست ... ولی بازم خدایا شکرت
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۷/۲۹
امیر.ن