دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

واقعیت

جمعه, ۲۱ آذر ۱۳۹۳، ۰۵:۲۹ ب.ظ
این جا اوضاع جالب نیست ... اصلا اوضاع اوضاع جالبی نیست ... من این روزها دارم با دنیای بزرگترهایم بیشتر اشنا می شوم ...دنیایی که هرکه کنار من است دم از گیر و گور هایش می زند ولی جهان برقرار است .. دنیای بزرگتر ها روز به روز برایم ساه تر رنگ می شود ...انگار هرچه بیشتر نگاه می کنم، بیشتر دقت می کنم ... صفحه ی دنیا سیاه و سفید تر می شود ... رنگ می بازد ... ناگفته نماند که کیفیت ش هم پایین می آید قدیم تر ها فکر می کردم دنیای بزرگتر ها اچ دی است ... اما هر چه جلوتر می رویم ... پیکسل هایش برایم اشکار تر می شوند ... قدیم تر ها فکر نمی کردم .. نمی دانم چه بوده ام   کودک ... بچه ... خردسال ... نوجوانی نوجوان ... هرچه بود ام توجهی به روابط بزرگتر ها و اتفاقاتی که رخ می داد نمی کردم ... نیازی به توجه نداشتم ... اما امان از این روزها ... ادامه دارد ... پ.ن : تازه می فهم ان حدیث را ... هرکس دو روزش شبیه هم باشند ... دنیای بزرگتر ها با تقریبی ، همه اش روزمرگی ست ... تصور این را نداشتم
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۹/۲۱
امیر.ن