دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

مکررات

دوشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۶:۴۱ ب.ظ
دلخوشم با غزلی تازه همینم کافیست،تو مرا باز رساندی به یقینم کافیست،قانعم، بیشتر از این چه بخواهم از توگاه گاهی که کنارت بنشینم کافیست،گله ای نیست، من و فاصله ها همزادیم،گاهی از دور تو را خوب ببینم کافیست،من همینقدر که با حال و هوایت گهگاه،برگی از باغچه ی شعر بچینم کافیست،فکر کردن به تو یعنی غزلی شورانگیز؟که همین شوق مرا، خوب ترینم!! کافیستمحمدعلی بهمنیبعضی کارها هرگز تکراری نمی شوند ... بعضی گه گاه ها هرگز تکراری نمی شوند ... برخی نوشته ها و شعرها هرگز تکراری نمی شوند اگر روزی هزار بار هم اتفاق بیافتند تکراری نمی شوند ... این شعر ها و آهنگ ها ... این از دور نگاه کردن ها ... این بی هوا   هوای او کردن ها ... این هر از گاهی بی هوا کنار او نشستن ها ... این ها هیچ وقت تکراری نمی شوند .. به همین کارها دل خوشیم دیگر ... به همین غم شیرین فاصله ها عادت کرده ایم ... اسمش ها هم می گذاریم قناعت ... اسمش را هم می گذاریم سکوت و گله نکردن ... همه هم می دانند یکسره فریاد است و شکایت ... !!! !!! !!! پ.ن : از دور هم نمی بینیمش ... کنارش نشستن که دیگر ... خیلی دور است خب ... ناکجا آباد... !!
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۲/۱۴
امیر.ن

نظرات (۱)


زندگی زیباست ! دقت کن