دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

آ.خ ! شخصیت استثنائی ، شب احیا !

جمعه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۱، ۰۷:۲۷ ب.ظ
داغون بودم  ... ! عمو احمد گفت بیام دنبالت بریم بازار برای شب 19 ام  ؟! منم از خدام بود رفتیم ... دیر رسیدیم ولی بازم عالی بود .کلی جمعیت ! همه با حس نیاز ! همه مشکی !همه گریه !بعدشم رفتیم همبرگر زدیم !  یه شیر موز مخصوصم روش !!! تنها جای بدش این جمله عمو احمد بود : باید بشینی به یه آدم محبوب مثه آ.خ فک کنی و گریه کنی آخه این چه حرفیه ! شاید حسادت دارم نسبت بهش ، شایدم  واقعا دلم ازش پر بود امدم خونه دیدم اس ام اس داده داداشی منم یاد کن امیر ... ! کفرم در امد ... جوابشو خیلی شاکی وار دادم ! اونم مثه همیشه کاملا غیر مستقیم منو به آرامش دعوت کرد ... کلی حرف زدیم  حدودا از 4 تا 7 صبح ! - گفتم : دلم پره از دستت !-گفتم : این داداش داداش کردن هات بر چه وزنیه ؟! احساس ؟ نیاز ؟ واقعی ؟ یا بر وزنه باد ؟ - گفت : همش با هم ! احساس چون تو تنها کسی هستی که از گند کاریام خبر داری ! تو تنها کسی هستی که از رازم خبر داری ! تو تنها کسی هستی که اخلاقمو خوب میشناسه ! نیاز چون نیاز دارم به یه رفیق خوب ، یکی که باش حرف بزنم ! و بر وزنه باد چون اینا یه طرفس ( این تیکشو یادم نیست ) - گفتم : می ترسم ، می ترسم مثه داداشت باشی ! رفتارت ! کردارت ! ( اون عکسایی که من از " یارا " دیدم واقعا اذیتم کرد ، دختره بغلش بود دیگه رسما ! اونم جلو ماما بابا ! اونم تو تولدش ! آ.خ چه جوری می تونه مثه داداشش نباشه ؟! این دو تا از یه خانواده هستن ! این باعث می شد نرم سمت آ.خ ، یه جوری بترسم از رفاقت با اون ! با این که دوسش داشتم ! ) ولی یه حسی بهم گفت نترس ترستو از بین ببر این آقا یه دونس از دستش نده ... آروم شدم ... ! زیادم آروم شدم با اون 3 ساعت اس ام اس رد و بدل کردن !
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۵/۲۰
امیر.ن