دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

موی پریشانی

يكشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۰۳ ب.ظ
حالا دل می خواهد که بلند بلند سر کلاس ادبیات بیت زلف یار را بخوانی ...  و بعد ... به فکر نروی ... و بعد ... گریه نکنی ... و بعد ... درس بخوانی ... !!! آخر قرار زلف تو با ما، چنین نبودای مایه ی قرارِ دلِ بیقرارِ من پ.ن : گفت : نوش جان ...یک لیوان درد درد دل تلخ آورده ام  ... بدون شکر ...
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۲۲
امیر.ن