دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

التهاب بیابان

شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۱۹ ب.ظ
می‌خواهمت چنان که شب خسته خواب را… می‌جویمت چنان که لب تشنه آب را.محو توام چنان که ستاره به چشم صبحیا شبنم سپیده‌دمان، آفتاب را.بی‌تابم آنچنان که درختان برای بادیا کودکان خفته به گهواره، تاب را.بایسته‌ای چنان که تپیدن برای دلیا آنچنان که بال پریدن عقاب را.حتی اگر نباشی، می‌آفرینمت چونان که التهاب بیابان، سراب را.ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخیبا چون تو پرسشی چه نیازی جواب را؟ جناب امین پورگاهی بر درد بی درمان می گریم  گاهی به حال بی سامان می خندم شیخ اجل سعدی هم می فهمد من را .... ! :) :(  به داد ما برس ... به سامان ما هم
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۲/۱۸
امیر.ن