دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

دفتر هذیان تب عشق

بگشا دفتر هذیان تب عشق مرا تا بدانی که چها بر دل بیمار گذشت

آب از دیار دریا
با مهر مادرانه
آهنگ خاک می کرد
برگرد خاک می گشت
گرد ملال او را
از چهره پاک می کرد
از خاکیان ندانم
ساحل به او چه می گفت
کان موج نازپرورد
سر را به سنگ می زد
خود را هلاک می کرد

بایگانی
آخرین مطالب

اعتیاد

سه شنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۵، ۰۵:۴۵ ب.ظ
به نام خدا ... هفتمین ماه از پنجمین سالِ آخرین دهه ی هزارو سیصد هجری شمسی هم رو به پایان دارد.ماه مهر رو به پایان است ... ماهی که اولین روزهای حضورمان در دانشگاه در ان سپری شد ... نمی دانم چه طور می گذرد که احساس من می گوید چند سالی طول کشید همین یک ماه ... نمی دونم که چه گونه است ... شاید توقعات من کمی بالاست ... شاید من بد عادت شدم ... نمی دانم ... اینجا زمان دیر می گذرد ... تقریبا نمی گذرد ... شاید بخاطر این که بخشی از من اینجا حضور ندارد ... شاید بخاطر این که من بدون انها عادت ندارم ...اصلا حس خوبی ندارد ... وارد کلاسی شوی که هیچ ابولبشری را در آن نمی شناسی ... نسبت به آن خانه ای که از صبح تا شب رفقایت کنارت بودند اینجا بوی غربت می دهد ... اینجا در و دیوار  هم مثل همیشه نیست ... نمازخانه ... راهرووو ... سلف !!!! :(( :)) هیچ چیز عادی نیست .... حداقل فعلا ... شکر خداوند تبارک و تعالی را ... geteditorinit("http://mihanblog.com/public","data[content1_html]",458579,1,750,350,0,0,"content1_html")
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۷/۲۷
امیر.ن

نظرات (۱)

شما که باز الحمد لله در دیار یارانی .....
ما که ز بوی کوی دوست هم محروم شدیم چه بگوییم !!!
پاسخ:
هوای کوی تو از سر نمی‌رود آری ... غریب را دل سرگشته با وطن باشد ...